یادداشت محمدباقر توکلی

در عنفوان
                در عنفوان نوجوانی که شدیدا این مدل کتاب ها سلیقه من بود، پدرم از خریدن این کتاب ها دریغ می کرد. از نگاهش من باید کتاب های مفیدتری می خواندم. اگرچه که کار درستی نبود، اما پدرم قصد خوبی از این کار داشت. با مطالعه کردن کتاب های دینی خودش به طلبگی علاقه مند شدم و تقریبا هشت سالی هست که افتخار نوکری برای امام زمان را دارم. علی ای حال در این روزگار تصمیم گرفتم عقده خواندن کتاب های جنایی را از روی دل خودم بردارم و این کتاب را خریدم. من نسخه انتشارات ماهی را مطالعه کردم که جلد زیبا و کیفیت مطلوبی داشت. ترجمه هم روان بود.
تقریبا مطمئنم که هیچکس نمی تواند معمای داستان را قبل از اتمام کتاب حل کند. همه چیز شدیدا غیرقابل پیش بینی است. شدیدا توصیه می کنم که این کتاب را بخوانید.
 متاسفانه در کتاب قبلی که از آگاتا کریستی خواندم،(قتل در قطار سریع السیر شرق) سرنخ ها را گم کردم. ولی برای جلوگیری از این اتفاق در این کتاب، خلاصه کتاب + سرنخ ها را در یک فایل ورد یادداشت کردم. تقریبا هفت صفحه است. هرکس حوصله داشت، برای من پیامی ارسال کند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.