یادداشت سهیل خرسند
1401/9/13
این ریویو را نخست با نقد مترجم آغاز میکنم آقای آبتین گلکار چرا موخرهها را در پیشگفتارها ریختید؟ در پیشگفتار بولگاکوف را معرفی کردید، خیلی کار پسندیدهای کردید چون همهی خوانندهها ممکن است او را نشناسند و نخستین کتابی باشد که از او میخوانند اما وقتی فصل آخر(مرفین) هیجانانگیزترین فصل کتاب است چرا در مورد این بخش در پیشگفتار صحبت میکنید؟ کافی بود این بخش را در قالب یک موخره کار کنید. از این نقد که بگذرم شایسته است تاکید کنم که من ترجمههای آقای گلکار را میپسندم و این کتاب نیز از ترجمهی روانی برخوردار بود اما نمیتوانستم نقدم را بازگو نکنم. نکتهی مهم: به دوستانم که نیت به خواندن این کتاب را دارند، پیشنهاد میکنم فکر کنند روز مطالعه چهارشنبهسوری است و پیشگفتار مترجم هم آتش و از روی آن با همان شادابی بپرند و به اصل داستان برسند و پس از پایان کتاب به سراغ پیشگفتار بروند. بگذریم، این کتاب از هفت فصل + یک ابرفصل(مرفین) تشکیل شده و بولگاکوفِ دوست داشتنی در هر فصل خاطرات خود از دوران ابتدایی پزشکی خود یعنی وقتی که ۲۳ سال داشت و تازه فارغالتحصیل شده بود نقل میکند و پرواضح است که داستانها و وقایع واقعیست. من به عنوان کسی که بولگاکوف را دوست دارم و یکی از نویسندههای محبوبم است با سطح انتظار تعدیل شده به سراغ این کتاب آمدم اما نهایتا از خواندن هر فصل آن لذت بردم و از خواندن آن به هیچوجه خسته نشدم. این کتاب چیز زیادی نداشت که بخواهم از آن نقل کنم اما خواندنش رو به دوستانم به خصوص دوستانی که به بولگاکوف علاقه دارند پیشنهاد میکنم. بیست و ششم شهریورماه یکهزار و چهارصد
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.