یادداشت ماهنامهی شهر کتاب
1401/4/13
4.1
11
جادوی قصه چرا خواندن دربارهی ادیپی که خودش را کور میکند، مدهئایی که بچههایش را سلاخی میکند، پادشاهان دیوانه و دختران سنگدل این همه لذتبخش است؟ چرا اغلب چیزهایی که در داستانها به ما لذت میدهند، ناراحتکنندهاند؟ آیا قصهها همان زندگیاند «بدون جنبههای کسالتبارش»؟ آیا قصهها از دستور زبانی جهانی تبعیت میکنند؟ پس این گفتهی گرترود استاین که در ستایش خودش، جویس و پروست میگوید -«ما داستانهایی مینویسیم که در آنها اتفاقات چندانی نمیافتد... برای مقاصد ما رویدادها اهمیتی ندارند»- در کجای این دستور زبان جهانی قرار میگیرد؟ کتاب حیوان قصهگو (جاناتان گانتشال، ترجمهی عباس مخبر، تهران: مرکز، 1395) پیش از آنکه به سوال بالا جواب بدهد، به مسئلهای بزرگتر اشاره میکند: «زندگی انسان آنچنان آکنده از قصه است که ما دیگر حساسیتهای خود را به جاذبهی عجیب و جادویی آنها از دست دادهایم.» او جلوتر پیشنهاد میدهد کتاب قصهای را (هر کتابی) در دست بگیرید و به کاری که با شما میکند توجه کنید. گانتشال قصه را به دلیل تأثیری که بر روح و روان آدمیزاد میگذارد، نیازی روانشناختی میداند که انسان مثل آب و غذا به آن احتیاج دارد، نیازی که قرار نیست فقط با خواندن کتابها برآورده شود؛ تلویزیون، سینما و رسانههای دیگر سرشار از قصههایی هستند که انسان را در معرض خود قرار میدهند: تبلیغات تلویزیونی، رویاباقی، نطقهای داستانی وکلای جنایی و برنامههای ورزشی از این دستهاند. گانتشال کتابش را با زبانی ساده و با استفاده از دادههای علمی دربارهی این عنصر ضروری انسان و تأثیر آن بر شکل دادن به باورها، رفتارها، اخلاقیات و تحویل فرهنگ و تاریخ نوشته است. ماهنامهی شهر کتاب، شمارهی چهاردهم، سال ۱۳۹۵.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.