یادداشت محمدطاها قبادی

                کتاب خوبیه، ساختار و فرم با محتوا هماهنگ بوده و حقیقتا شخصا دوست داشتم ؛)
"درباره‌ی انسان بودن ر‌و می‌توان در عصیان به خوبی مشاهده داشت. در حقیقت می‌توانیم بگوییم کتاب در مجموع درمورد روابط و انتظار های انسان در این جهان و متعاقباً راه پسین یا همان عصیان/نافرمانی‌ست.
داستان کتاب از آسایشگاه روانی‌ای با تمرکز بر فردی بالخصوص به‌نام آندریاس آغاز می شود، او مجروح جنگی است و از این بابت به خود افتخار می‌کند، سقف آرزو‌های او کوچک، ساده و دوست داشتنی هستند و البته شدیدا به خدایی عادل و دولتی آگاه اعتقاد دارد، همین هم منجر می‌شود که او همیشه به‌قول خودش دست به سرزنش گناه‌کاران و خلاف‌کاران می‌زند. با این حال بر سر اتفاقاتی با نشان خود که از جنگ بر یاد دارد به همراه پاهایی قطع شده پا بر جهان بیرون می‌گذارد، او امید‌وارانه ادامه می‌دهد: همه چیز بر وقف مراد او پیش می‌رود، با زنی بیوه آشنا می‌شود و بعد از مدتی زیر یک سقف می‌روند. همه چیز فوق‌العاده‌ست اما، وانگهی در نقطه اوج داستان مخاطب متوجه می‌شود که نباید همچون آندریاس دل به آن خوشبختی می‌بست، با هوشمندی تمام عیار روت با نگاهی کاملا شانسی و شاید اعصاب‌خورد‌کن برای آندریاس اتفاقاتی می‌افتد. او همه‌چیز را متوجه می‌شود، از دلیل وجود تمامی گناه‌کاران و خلاف‌کاران آگاه می‌شود و ایمانِ والای خود را به خدا از دست می‌دهد. ناگهان از بیرون و درون پیر و محکوم بر عصیان در برابر این تواضع برده‌وار (به نقل از خود آندریاس در کتاب) می‌شود.
این کتاب برای انسان مدرن و انسان فعال در جوامع مدرن که پیوندی ناخواسته در راستای شناخت واقعی خود دارند پیشنهاد فوق‌العاده ای محسوب میشه."
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.