یادداشت محمدمهدی فلاح

ظلمت در نیمروز
        خواندن این کتاب با توصیف هایی که شنیده بودم یه علاقه بود که بالاخره محقق شد. از همان آغاز کتاب میشد حدس که مولف در فضای فکری داستان نویسان بزرگ است و تلاش می کنه با کاویدن جزئیات رفتاری انسان به کنه شخصیت اونا دسترسی پیدا کنه. الحق هم خیلی در این امر ناکام بیرون نیامده بود. 
صفحات کتاب وقتی از 50 گذشت صدای جنایت و مکافات به روشنی دیگه بلند شده بود تا اینکه مولف چند صفحه جلوتر اسم راسکلنیکف رو آورد و کار رو یکسره کرد! به نظرم کتاب در گیرودار ایده های داستایوفسکی گرفتار شده و در نهایت روباشوف شاید روایت داستان راسکولنیکف بعد از روز دستگیری و از زوایه دیگه ای باشه؛ تلاش برای پیگیری تفکرات منطقی (به جای جادو) تا آخرین قدم و هزینه هایی که بابت آن پرداخت می شود وضعیت تراژیکی است که به نظر می رسد سرنوشت انسان عصر جدید است. این انزوای درونی در موقعیت زندان به زیبایی ترسیم شده بود.
      
2

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.