یادداشت سروش علینژاد
1403/2/26
بگذارید با اولین سطر از رمان آغاز کنیم. سطری که در همان اولین کلماتش، قرار خود را با خواننده میگذارد: «آخرش فهمیدم اگر توانسته بودم جلوِ نفرتم را بگیرم همهچیز حالا فرق میکرد». نفرت! مفهومی که میتوان گفت، عصارهایست از جهانبینی راوی «کتاب پسر» و برخوردی که تقریبا با هرچیزی در اطرافش دارد! ناگهان یک روز همسرتان شما را ترک میکند، از کودکی رابطهی خوبی با خانواده خود، بخصوص پدرتان ندارید، نسبت به برادر و مادر خود احساس گناه میکنید، با دوستان خود نیز نمیتوانید ارتباط خوبی بگیرید و در یک کلام به دقیقترین شکل ممکن تعریفی از یک شخصیت ضد اجتماع با مشکلات بسیار و تروماهای حلنشده هستید. راوی رمان، شباهتهای زیادی به نویسنده یعنی «آندری نیکولایدیس» دارد. شغلش نویسندگیست، ساکن شهری ساحلی در مونتهنگروست به نام اولسین و روحیاتش هم بسیار به نویسنده نزدیک است! توضیحات بالا دقیقا بیوگرافی آندری نیکولایدیس هم است. او از سال ۱۹۹۲ که جنگ بوسنی شروع شد با خانوادهاش در اولسین ساکن شد. در کنار نویسندگی، فعال ضد جنگ است و نظرات تند و تیزش در مطبوعات کشورش بارها حاشیههای زیادی به همراه داشته. از دیگر آثار او میتوان به «محاکات»، «بازگشت» و «تا قیام قیامت» اشاره کرد. در کتاب پسر، روند شکلگیری و روایت حوادث داستان با ساختار کلاسیکی که میشناسیم کاملا تفاوت دارد. همین موضوع دهنکجی دیگریست از شخصیت داستان به هرگونه قیدوبندی که از بیرون به او تحمیل شده است. با هیچ شکلی از کشمکش در نوع سنتی خود، مواجه نیستیم. بلکه راوی تنها در حال توضیح اتفاقاتی است که برایش افتاده یا میافتند. در این بین نیز با خردهروایتهای گوناگونی روبرو میشویم. خردهروایتهایی که در لحظاتی گذشتهی شخصیت را برایمان روشن میکند، یا نگاه راوی را نسبت به جامعهای که در آن در حال زندگیست، نشان میدهد. نویسنده حتی پا را از این فراتر میگذارد و به دغدغههای تاریخی کشورهای بالکان و مشکلاتشان در دوران حاکمیت نظم کمونیستی و همچنین دوران پساکمونیسم میپردازد. نکتهی مهمی که در نحوهی روایت به چشم هر خوانندهای میآید طنز به شدت تلخیست که در خط به خط و تصویر به تصویر داستان آشکار میشود. طنزی که «اسلاوی ژیژک»، فیلسوف معروف معاصر، آن را آمیخته با فرجامی تلخ میداند و میگوید: «بعد از خواندن کارهای او از زندگی متنفر خواهید شد، اما به شکلی عمیقاً شادمانه» جهان آثار نیکولایدیس بسیار تاریک است. توصیف لحظاتیست تلخ، اما شما به عنوان خواننده یک لحظه هم نمیتوانید آن را رها کنید. شاید چند خط از این رمان، تعبیر بسیار دقیقی باشد از رویکردی که راوی نسبت به پیرامونش دارد: «اگر کسی میتوانست همهی سیاهیهای روحِ فقط یک انسان را مثل جوهر از ماهی مرکب بیرون بکشد، جهان در تیرگی ناپدید میشد» کتاب پسر، توسط نشر چشمه، با ترجمهی «محمدرضا فرزاد» منتشر شده است. این رمان را به کسانی که دوست دارند با ادبیات معاصر کشورهای حوزه بالکان آشنا شوند پیشنهاد میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.