یادداشت همشهری جوان

        نجواهای روح خسته
عادت کرده‌ایم اسم شریعتی که می‌آید، از عدالت بشنویم، از خودآگاهی، از مسوولیت و تعهد، از اسلام ابوذر و...
«دفترهای سبز» اما، پنجره دیگری به ساحت فکر و روح باز می‌کند. لابه‌لای نوشته‌هایش می‌توانی زیبایی‌های یک روح لطیف و نجواهای دردآمیخته روحی خسته را ببینی که مثل چشمه‌ای می‌جوشد و بر قلم جاری می‌شود:
«... من با عشق آشنا شدم و چه کسی این چنین آشنا شده است؟ ... هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود. هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم و هنگامی تشنه، آتش شدم که در برابرم دریا بود و دریا و دریا...»
و تو درمی‌یابی که آن‌چه می‌گوید از نهاد خسته و روح ناآرامش نشات گرفته و چنین متفکر مجنونی اگر گاه‌گاه مطلبی نادرست و آشفته‌وار بر زبان و قلمش آورد (چنان‌که خود نیز در وصیت‌نامه‌اش آورده) نباید بر بی‌تعهدی‌اش و یا عنادش با حق و حقیقت عمل شود.

هفته‌نامه‌ی همشهری جوان، شماره‌ی 19، 31 اردیبهشت 1384.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.