یادداشت Saba

Saba

Saba

7 روز پیش

        این کتاب رو پارسال خوندم و دلم نیومد یادداشتی که اون موقع تو دفترم واسش نوشتم اینجا منتقل نکنم:

از خوندنش لذت بردم.قلم نویسنده واقعا قوی بود.لازم نبود بگه یه شخصیت چه احساسی داره چون با بیان حالات و نحوه صحبت کردن شخصیت ها، میشد کاملا درک کرد که هرکدوم چه خصایص و ویژگی هایی دارن و در اون بخش داستان چه احساسی رو تجربه میکنن.
اولین بار بود که رمان تاریخی یا به قول خود نویسنده داستان تاریخ مند می خوندم.
و خوشحالم که قبلش مجبور بودم تاریخ بخونم_ هیچ وقت انتظار نداشتم یه روز از این بابت خوشحال باشم_ چون بدون اطلاع از شرایط اون زمان ایران،نمیشه چندان از این کتاب لذت برد و درک کرد اصلا چی به چیه.
و زیرکی نویسنده این بود که درباره شخصیت ها هیچ توضیح اضافه ای نداده بود تا شاید خواننده با خوندن کتاب علاقمند بشه درباره شون تحقیق کنه.اما خب همه مثل من پیگیر و کنجکاو نیستن که بعد خوندن یه کتاب یا یه بیت شعر درباره تمام زندگی نامه شاعر و شخصیتای کتاب تحقیق کنند.
قشنگ ترین بخش کتاب از نظرم جایی بود که عشقی و بهار ( ملک الشعرای بهار)کنار هم به تصویر کشیده می شدن. و چقدر شیرین بود برام رابطه ی بین بهار و همسرش...بهش می‌گفت بهارجون...
و چیزی که خیلی جالب و تازه بود اینه که ما معمولا تاریخ رو از یه بعد دیدیم.چون کتاب درسی بوده همیشه یا بهمون گفتن این شخصیت بده یا این یکی کاملا خوبه.
اما شخصیتای این کتاب، به جز بهار و رضاخان که سفید تمام و سیاه تمام بودن،بقیه مخصوصا خود عشقی یه حالت خاکستری طور داشتن.
عشقی شخصیت رک و راست و حتی گاهی بیش از حد بی پروایی داشت.چندان پایبند به مسائل مذهبی نبود ولی خب به دلیل اشتراک در مخالفت با رضاخان،دست از حمله به مدرس و بهار برداشت. 
اصلا همون توصیف کتاب بهتره. « شاعر لاغر آتشین مزاج عصبی » حالا من بهش زبون چرب و نرم و بدبینی ذاتی و تا حدودی درونگرایی رو اضافه میکنم.گمونم گرایش خاصی به تک روی هم داشت که اواخر کمتر شد.
با وجود این...من از شخصیتش خوشم اومد.هیچ وقت فکر نمی‌کردم از یه شخصیت توی یه رمان تاریخی خوشم بیاد.این توانایی نویسنده ست که تونسته این شخصیت ها رو اینقدر قوی به تصویر بکشه و هراس و ناامیدی درونی عشقی رو،با بی پروایی و بی خیالی و سردی ظاهریش ترکیب کنه و یه شخصیت کاملا ملموس خلق کنه.کسی که تو اول کتاب فهمیدی سرنوشتش مرگه اما اواخر کتاب گریه می کنی چون دوست نداری بمیره. چون خودت رو میزاری جای اون آدم و میگی یعنی سی و یک سال شعر نوشتن بهر هیچ؟ 
من تا قبل این کتاب چیزی از میرزاده عشقی نشنیده بودم و سعادتی بود آشنا شدن با این کتاب و این شاعر متفاوت.واقعا متفاوت.
نوشتار کتاب هم خاص و متفاوت و نویسنده واقعا قهار بود.
فضاسازی ها،شخصیت پردازی ها،کشش داستان،ارتباط مقبول با تاریخ و ...
همه و همه باعث شد دوستش داشته باشم.
پیشنهاد میدم بخونین؟ خب باید یه علاقه کنجکاوی کوچولویی به تاریخ داشته باشین و علاوه بر کتاب یه کوچولو درباره خود شخصیت ها تحقیق کنین و اینکه گمونم کتابی نیست که همه دوستش داشته باشن.
هر چند من باهاش خوب ارتباط گرفتم ولی به همه پیشنهاد نمی کنم.فقط به آدمای صبور.
      
21

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.