یادداشت زهرا مطیعی
1403/10/19
با خوندنش شرمم شد از خودم... که چه مضحک چنگ زدم به روزگار آسایشم.... منش پالاز شاید، روش این روزهای خیلی از ماست؛ گمان میکنیم اگر سرگرم احوال شخصی باشیم، ظالم از کنارمان میگذرد بدون اینکه آزارمان دهد، اما نه! ظلم ناگزیر به سراغ ما می آید و کاش آن لحظه، پالازی به مقابله اش برخیزیم.... جلد ۶ و ۷ خیلی غمگین بود ... شخصیت ها یکی یکی به شکل غمباری کشته شدن و روایت خونین تر و خونین تر... از کتاب تک جملات خیلی نابی در ذهنم مونده اما بیشتر از همه به یادم خواهد موند که از عشق سخن باید گفت.... از نظر سیر داستانی، در جلدهای آخر سیر داستان کندتر هست که البته بنظرم طبیعی هستش. در کل که بسیار دوست داشتنی...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.