یادداشت ‌𝖧𝖺𝖽𝗂𝗌 ٭ ‌

خانه‌ی شیشه‌ای ستاره‌ها
        خب، بالاخره تمومش کردم... بزارین در مورد داستان کتاب بهتون بگم. 🥹🫶🏻
داستانمون در مورد مِیکسینگ لیم و مامان و باباشه. وقتیکه داییش می‌میره و اونا از کشور چین به یه کشور خارجی جدید میرن که زبان اونارو بلد نیستن، خیلی اتفاقات بدی براشون میفته(مخصوصا برای میکسینگ) ولی میکسینگ اینجا از اتفاقات جادویی یه خونه‌ی شیشه‌ای داخل حیاط پشتیشون باخبر میشه و اونجا داییِ مرده‌شو ملاقات میکنه.
پ.ن: بنظرم اولای داستان خوب شروع شد، ولی وقتی به وسطاش رسیدم یکم روندش کند شد یعنی اگه اتفاق جالبتری میفتاد شاید بیشتر نظرمو جلب میکرد و اون نصفه ستاره هم برا همین کم کردم، ولی بازم آخرای داستان خیلی عالی بود و جوری تموم شد که اصلا انتظار نداشتم! 
اگه میخواین بخونین باید بگم که این کتاب بیشتر سلیقه‌ایه و توی کتاب بجای اینکه نویسنده خودشو جای میکسینگ بزاره و ازش حرف بزنه از دوم شخص استفاده کرده و خود خواننده‌رو جای میکسینگ گذاشته و تجربه‌ی جدیدی بود که تابحال تو کتاب دیگه ای همچین چیزی ندیده بودم، اگه قدرت تخیل عالی‌ای داشته باشین و بتونین با خوندنش توی ذهنتون تصویر سازیش کنین خیلی جالب و قشنگه:)) 🌷✨
      
29

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.