یادداشت سیده زهرا ارجائی
1403/3/11
4.0
11
زنبورک آرزو دارد بتواند کار خوب و بزرگی انجامدهد و به دیگران کمککند اما چون راهش را بلد نیست، از خدا میخواهد او را راهنمایی کند. در اواخر شب، فرشتهای نزد او آمده و به او میگوید که نزدیک سحر، گربهای که لب پنجره خوابیده را با صدای خود بیدارکند! زنبورک با اینکه مردد است این کار، کار خوبی باشد تصمیم میگیرد آن را انجام دهد اما گربه که بیدار میشود، او را از خود دور میکند. زنبور در فکر فرورفته و از این اتفاق ناراحت است تا اینکه متوجه میشود دخترکی که از پنجره بیرون آمده، خوشحال است که گربه از خواب بیدار شده و دستش به شیشه پنجره خوردهاست... نویسنده در این کتاب به موضوعی انتزاعی و مفهومی دینی و اعتقادی پرداختهاست. او در تلاش است تا این مفهوم را به مخاطب خود منتقلکند که هرکاری نتیجهای دارد و گاه، کارهای به ظاهر بد و بینتیجه میتوانند در نهایت نتایج بسیار خوبی در عالم داشتهباشند. آنچه در این موضوع مهم بوده و لازم است به آن توجه شود این است که این مفهوم چیزی نیست که مخاطب کودک و نوجوان (و چه بسا بزرگسالان) به راحتی بتوانند آن را درک کنند، حتی اگر در قالب داستان گنجاندهشدهباشد. لذا این کتاب، از جمله کتابهایی است که با هدف انتقال مفاهیمی دینی نگاشتهشده و به موضوع اعتقادی مهمی هم پرداخته، اما به دلیل نوع موضوع و نوع پرداخت به آن، موفقیت چندانی کسبنکردهاست.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.