یادداشت مهدی گلمکانی
1402/7/2
با سلام. محتوای این کتاب کاملا عرفانی است و به عبارت دیگر بایستی با برخی عبارات عرفانی اشنا باشید تا هدف نویسنده را از بیان بعضی جملات را درک نمایید. سعی نویسنده بر این است که شما را در دامن خدا بیاندازد و طرق این مسیر را از راه خواندن اشعار عرفانی، مطالعه زندگینامه بزرگان عرفان و خواندن ادعیه ای که در آن از عشق خدا صحبت کرده می داند. عارف را تا انجا بالا میبرد که در صفحه ۶۲ کتاب می نویسد: اما کسی که قلب و وجودش خدایی شده است دیگر با خداوند متعال دوگانگی ندارد و صفحه قلبش ایینه اراده خداست و هر انچه نشان می دهد همان است که خدا می پسندد لذا هر چه بخواهد در عالم انجام میشود و دیگر اراده او ردخور ندارد. هر چه اراده کند و قلبش به ان تعلق بگیرد انجام میشود. انسان با خدا دوگانگی نداشته باشد یعنی چه؟ یعنی انسان همان خدا است به عبارت دیگر همان وحدت وجود. آیا ما در احادیث همچنین مضامینی داریم؟ اراده انسان همان اراده خدا شود یعنی چه؟ و البته مضامینی از این دست در کتاب موجود است. همچنین در چند جای کتاب نویسنده داستانهایی را از بزرگان نقل میکند بدون منبع که غالبا نیز از مرحوم شیخ رجبعلی خیاط است مانند صفحات ۱۱۳ و ۱۴۹ کتاب به نظر میرسد نویسنده خود نیز در سردرگمی به سر میبرد زیرا در پاراگراف اخر کتاب با عبارت زیر تیر خلاصی رسیدن به خدا را شلیک کرده است اما نمیدانم چرا از این مسیر سخت خود را عبور داده است تا به این هدف برسد. نویسنده می نویسد: را رسیدن به این محبت (محبت به خدا)هم تقوی و دین داری خالصانه و کلید آن محبت سیدالشهدا و اهل بیت علیهم السلام است. بزرگان فرموده اند حواله عشق خدا را باید از در خانه اهل بیت علیهم السلام گرفت و در بین اهل بیت سیدالشهدا علیه السلام بیش از سایرین در این زمینه مدد می رسانند و دستگیری می فرمایند.
(0/1000)
علی سعیدی
1403/6/27
0