یادداشت ابوالفضل شربتی
1400/7/19
در کتابهای تاریخ فلسفه دورۀ شبهیونانی یا دورۀ هِلِنی به دورهای گفته میشود که اصالتاً یونانی نیست. فیلسوفانِ این دورۀ زمانی یا یونانی نیستند (رومی، سوری، فنیقی و از جاهای دیگرند)، و یا اندیشهشان به اندیشۀ یونانیان شباهتی ندارد. البته این مورد آخر بینشی کوتهنگرانه و بسته به اندیشه دارد. به نظر میرسد بهترین معیار تقسیم همان مولفۀ جغرافیاست. فیلسوفان دورۀ شبهیونانی چند خصوصیت دارند. بعضی از آنها خوانشهایی متفاوت و جدید از فیلسوفان یونان به دست میدهند، غالباً در رومِ باستان ساکناند، بعضیهایشان در نتیجۀ دقت در یونان افلاطون و ارسطوی بعضاً متضاد را تلفیق میکنند، در اواخر این دوره است که مسیحیت پدیدار و رشد میکند و آرام آرام حضور اندیشههای دینی نمایان میشود، از همه مهمتر، واسطۀ انتقال یونان به دو جریان تنومند فلسفی در تاریخند، فلسفۀ سدههای میانه در غرب، و فلسفۀ اسلامی. دستهبندیِ این دوره متنوعتر از یونان است. در ادامه شمایی از مهمترین جریانهای این دوره، که این کتاب روایت میکند، به دست میدهم. 1. سقراطیان. از خصوصیات این دوره عملگراییِ آنان است. یعنی غالبِ شخصیتهای این دوره بیشتر از اینکه فیلسوف باشند و وجه نظریشان شدت داشته باشند حکیماند و بُعد عملیشان نیز بسیار مطرح است. برای مثال کلبیون در این دوره مطرحند که آموزههای اخلاقی و زاهدانهای میانشان رواج دارد. 2. حوزۀ رواقی قدیم. رواقیان شاید اولین متفکران شبهیونانیای باشند که به منطق، طبیعیات، الاهیات، علم نفس و اخلاق پرداختهاند، تقریباً نظامی جامع ارائه میدهند. 3. اپیکوریان. شاید در برخورد با کارهای آلن دوباتن با اپیکوریان آشنا شده باشید. آنها پیروان یا، با ادبیاتی که بین خودشان رواج داشت، دوستانی بودند که آموزههای جالبی بینشان رواج داشت. مشهورتریناش شاید «لذتگرایی» آنها بود. البته مقصود آنها لذتی افسارگسیخته نبود. 4. رواقیانِ دورۀ امپراطوری روم. رواقیان در این دوره شخصیتهای مشهوریاند، شخصیتهایی که زندگیهای جالبی دارند و بر اندیشههای بعد از خودشان تاثیرگذار بودند. سِنِکا، اپیکتِتوس، مارکوس اورلیوس و فیلُن شخصیتهای این دورهاند. این را از خارج از کتاب میگویم، مشهور است که منظور مولانا از شیخ در بیت «دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر * کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست» سِنِکای حکیم است. 5. رشدِ نوافلاطونیان. نوافلاطونیان آن دسته از متفکرانی بودند که به آموزههای افلاطون و ارسطو وفادار بودند، یعنی از هر یک آموزههایی را میگرفتند و در نظامِ فلسفیشان جای میدادند. شاید معروفترین و شاخصترین شخصیتِ این دوره فلوطین است. فلوطین صاحب اُثولوجیا است. اُثولوجیا همان کتابی است که در فلسفۀ اسلامی گمان میرفت که از ارسطوست. آموزۀ فیضانِ او در سرتاسر فلسفۀ اسلامی دیده میشود. این دوره البته شخصیتهای مطرح دیگری نیز دارد. شاید فُرفُریوس، شاگرد فلوطین، از مطرحترینها باشد. او همان کسی است که کتابهای منطقیِ ارسطو را گردآوری کرد، مدخلی هم در اولش افزود که به ایساغوجی یا ایساگوگه مشهور است. آخر این کتاب به اصطکاک فرهنگ یونانی با مسیحیت میپردازد که از پولس قدیس گرفته تا قرن چهارم و پنجم میلادی را بهاجمال بررسی کرده است.
3
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.