یادداشت مسعود بربر

هرس
        در داستان‌های #نسیم_مرعشی مکان و سرگذشت و سرنوشتش حرف‌ها در داستان دارد اگرچه شاید نه حرف اول و آخر. نقش تهران در «پاییز فصل آخر سال است» و داستان کوتاه «رود»، نقش استانبول در داستان  «حکایت مردی با دو چشم سرخ» و نقش خوزستان در داستان کوتاه «لگاح» و سرانجام رمان «هرس» نه فقط فضاسازی، که سرنوشت‌ساز است. مکانی که آن‌قدر زنده تصویر می‌شود که می‌تواند به «تجربه‌ی زیسته» خواننده اضافه شود.
تصویرهای شگفت و قدرتمند از دیگر ویژگی‌های اثر است، جایی آن اول‌ها که رسول به هور و دارالطلعه آمده گویی فیلمی قدرتمند با کادربندی‌های استادانه پیش چشمت به نمایش گذاشته‌اند و جایی آن اخرها که یکی به خرمشهر برگشته با تصویری رئال (بس که زنده و واقعی است) و سوررئال (بس که مرده و تلخ است) رو به رو می‌شوی که تا همیشه گوشه‌ای از ذهنت می‌ماند و شاید شبی کابوسش را ببینی و روزهایی همچون گله گاومیش‌های تکه پاره روی مغزت پا بکوبد و رژه برود.
هرس برخلاف آنچه دیگران نوشته‌اند تلخ نیست، زهردار است. همچون افعی بر جان آدم می‌پیچد تا خفه‌ات کند و بعد ناگهان ته یکی از فصل‌ها می‌بینی دردی تا بیخ استخوانت فرو رفته و جانت را گرفته است. به قول ابوتراب خسروی «حتما خواننده هم باید تحمل خواندن جمله‌ای که رعشه درد شلاقی را با خود حمل می‌کند داشته باشد.»
علاوه بر تصویرسازی و تلخی، بومی بودن داستان‌ و روایت‌گری چالش‌ها و مسائل اجتماعی را هم می‌توان به ویژگی‌های آثار مرعشی اضافه کرد. همچنین باید گفت علیرغم روایت‌های رفت و برگشتی و تو در تو در داستان «هرس» خواننده خط داستانی را گم نمی‌کند و سردرگم نمی‌شود که این هم نشانه توانمندتر شدن این داستان‌نویس معاصر است.
حضور توأمان تعلیق و شگفتی در «هرس» از دیگر ویژگی‌های این اثر است. اول با ضربه‌ رعشه‌آور حقیقتی گزنده شگفت‌زده می‌شوی، بعد دیگر هی می‌خوانی بفهمی وقتی فلان شخصیت این حقیقت را بفهمد تاب خواهد آورد یا شانه‌هایش خم خواهد شد؟ بعد آخر فصلی دیگر می‌فهمی که او اصلاً می‌دانسته است… از خیلی وقت پیش… حالا سؤالت می‌شود اینکه پس فلانی چرا رفت؟ و در آخرین جملات یک فصل دیگر پاسخ این پرسشت ضربه مرگبار بعدی است که میخکوبت می‌کند و کتاب را می‌بندی و ساعتی به در و دیوار خیره می‌مانی… 
اغلب وقتی نخستین اثر یک نویسنده تازه‌کار با استقبال رو به رو می‌شود دو خطر وجود دارد. یکی آنکه نویسنده محافظه‌کاری در پیش بگیرد و همان سبک را ادامه دهد تا موفقیتش را تضمین شده تصور کند و دیگری هم اینکه نویسنده از سرنوشت آثار بعدی بیم‌ناک باشد و دائم درگیری ذهنی‌اش این باشد که نکند اثر دوم به اندازه اثر قبلی خوب و موفق نباشد و همین موضوع باعث شود نویسنده در نوشتن محتاط و کم‌کار شود. خوشبختانه هیچ یک از این دو اتفاق در اثر دوم نسیم مرعشی رخ نداده و «هرس» علیرغم آنکه نسبت به «پاییز فصل آخر سال است» تجربه‌ای کاملاً متفاوت به شمار می‌رود اما با موفقیت هم رو به رو بوده است.
      

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.