یادداشت پردیس
1401/5/24
این لذت مدام مباد که از شما دریغ شود شمیم بهار منتقد، استاد سابق دانشگاه و به قول خودش حکایتنویسی است که کوتاه درآمد و درخشید و بهناگاه جامعهی هنری را از حضور خودش محروم کرد؛ اما تأثیری شگرف بر نسلهای بعدی گذاشت. انتشار دههی چهل و مشقهای دیگر در سال 1398 اتفاقی فرخنده بود؛ ازآنرو که چهلواندی سال از او مکتوبی منتشر نشده بود. دو کتاب قرنها بگذشت و 14 نیز بهترتیب در سالهای 1399 و 1400 به چاپ رسیدهاند. دههی چهل و مشقهای دیگر دربرگیرندهی هشت داستان کوتاه است که بین سالهای 1343 تا 1352 در مجلهی اندیشه و هنر به چاپ رسیدهاند. همچنین، گزیدهای از نقد کتابها و فیلمهایی که در سالهای 1342 تا 1348 در مجلههای اندیشه و هنر، انتقاد کتاب، سینمای نو، ستارهی سینما و فردوسی چاپ شدهاند در بخش دوم کتاب آمدهاند. ضمیمهی انتهاییاش نیز یک فیلمنامه است که در سال 1355 نوشته شده و برای نخستین بار انتشار مییابد. داستانها بهنوعی به هم ربط پیدا میکنند، و تازهاند، بیآنکه ادا داشته باشند و اطوار خاصی بخواهند نشان دهند. نثر شمیم بهار نثری است نهچندان آرام، تنهزن به زبان گفتار و در پی آنکه حداقلی بگوید. فعلها را از کلام میدزدد، کلام را قلیل میکند ولی روان است و خوشخوان است. در داستانهای این مجموعه که نیمهی نخست آن را دربرگرفتهاند، زندگی مردمی را خواهیم دید که با اقتصاد شکوفای دههی چهل سربرآوردهاند و شکوفا شدهاند، جوانان طبقهی متوسط. جوانان عاشقپیشهی طبقهی متوسط. درخشانترین داستانها بهترتیب «پنج حکایت از گیتی سروش» و «ابر بارانش گرفته» هستند. این لذت مدام مباد که از شما دریغ شود. برشی از این کتاب، که کتاب بالینی من شده است: «و این حکایت تعطیل اول سال من درین مسافرخانی کنار دریاست؛ این که تمام این سه روز دریا مه بودهست؛ که مه از بالای موجها لغزان آمدهست روی سنگریزههای ساحل، تا پایین صخرههای سفید گچی (دو سال و نیم پیش، وقتی عاشق بودم، و اینجا، در تابستان، عاشق بودن سخت نبود، زیر این صخرههای بلند قدم زدهایم و روی این سنگها کنار هم دراز کشیدهایم و درین دریا شنا کردهایم).»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.