یادداشت

برادران کارامازوف (جلد ۲)
        بالاخره تمام شد.
شک داشتم که یادداشتی راجع به این کتاب بنویسم یا خیر؛ شاید به این جهت که من متخصص ادبی- هنری نیستم.
امّا به نظرم رسید بد نباشد آنچه هنگام خواندن این کتاب حس کردم را - نه به عنوان یک ارزیابی هنری بلکه به عنوان احساسات یک خواننده‌ی معمولی - عرض کنم.
این کتاب از چند جهت باب میل من نبود:
۱- ترجمه‌ی نسبتا بد صالح حسینی. به گمانم نوع انتخاب کلمات و چینش جملات، اصلا خوب و فنی نبود‌.
۲- روایت بسیار کند پیش می‌رفت و شخصیت‌محور بود نه داستان‌محور. من داستان‌های با خط روایی خوب را دوست دارم؛ کاری که تولستوی به خوبی آنرا انجام می‌دهد. برخلاف داستایفسکی که به دیالوگ‌ها و شخصیت‌ها اهمیت می‌دهد. من در رمان به دنبال روایتم نه فلسفه‌ی فکری نویسنده. (ممکن است شما در داستان به دنبال فلسفه‌ی فکری نویسنده باشید لذا از داستایفسکی لذت ببرید.)
۳- حدود ۱۵۰ صفحه از کتاب قابل حذف بود و به گمانم خللی به داستان‌پردازی داستایفسکی وارد نمی‌کرد.
با این وجود، در بخش‌هایی از کتاب، تناسب محتوا و فرم بی‌نظیر بود و نمی‌توان این مسئله را انکار کرد.
آقای صالح حسینی نیز یادداشتی در انتهای ترجمه این کتاب نوشته‌اند که خواندنش برای مرور شخصیت‌ها و ایده‌های کلی کتاب قابل استفاده است.
      
18

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.