یادداشت
1400/10/30
انسان امروز به اخلاق و نهادینه کردن آن در وجود خود نیازی روز افزون دارد. روانشناسی اخلاق رویکرد جدیدی است که پدیدههای اخلاقی را در بخشهای مختلف تحلیل میکند؛ در بخش پیشفرضها مفاهیم اخلاقی و عملکردهای اخلاقی از دیدگاهی روانشناختی. روانشناسی برای تثبیت فضایل اخلاقی و اجتناب از رذایل میتوانند راهکارهایی پیش روی ما قرار دهند و از سوی دیگر مباحث اخلاقی نیازمند پیشفرضهایی است که همان روانشناسی آنها را بر عهده دارد. برای نمونه آیا بدون فرض آزادی و اختیار در افعال انسان میتوان از اخلاق سخن به میان آورد؟ روانشناسی اخلاق ویژگی خاصی که دارد این است که هم در گروههای روانشناسی و هم در گروههای فلسفی مورد بحث قرار میگیرد. در نتیجه مباحث آن پربارتر و عمیقتر خواهد بود. به خاطر فراوانی بحثهای مطرح شده در حوزه روانشناسی اخلاق، ناگزیر این کتاب برخی از موضوعات را گزینش و ارایه کرده است. زیرا همه مباحث مهم روانشناسی اخلاق را نمیتوان در یک کتاب گردآوری کرد. فصل اول کتاب به تعریفی اجمالی از روانشناسی اخلاق و کاربردها و فواید آن پرداخته. همچنین رابطه آن با فلسفه اخلاق را شرح داده است. رابطهای فلسفی که نزدیکترین رشته به آن است. در فصل دوم یکی از موضوعات روانشناختی و مهم اعتبار اخلاق که همان اختیار و آزادی عمل است مورد بررسی قرار گرفته. اگر ما معتقد به اختیار در افعال انسان نباشیم بحث از قواعد اخلاقی هم بی فایده خواهد بود. از همینرو کسانی که درباره درستی و نادرستی اخلاق نظریهپردازی میکنند دفاع از وجود اختیار و آزادی انسان را ضروری و لازم میدانند. در این فصل ضمن ارائه مفهوم اختیار به نقد مکتبهایی مانند مکتب فروید و رفتارگرایی که بر مبنای جبر روانشناختی پایه گذاری شدهاند پرداخته شده است. در فصل سوم در مورد یکی از مفروضات روانشناختی با عنوان دیگرگرایی که مورد توجه اخلاق است سخن به میان آمده. فصل چهارم یکی دیگر از مسائل مهم را واکاوی میکند که همان ضعف اخلاقی یا ضعف اراده است. سقراط معتقد بود که برای اخلاقی شدن مردم کافی است که مسائل اخلاقی را به آنان آموزش دهیم یعنی معرفت اخلاقی به عمل اخلاقی منجر خواهد شد. از طرف دیگر ارسطو این نظر را رد کرده و امکان وجود فاصله میان عمل و معرفت اخلاقی را پذیرفته است. این فصل بیشتر جنبه فلسفی به خود گرفته. فصل پنجم برخلاف فصول اول، دوم، سوم و چهارم که بیشتر حال و هوای فلسفی دارند به موضوعی کاملا روانشناسی میپردازد. مبحث رشد اخلاقی. در اینجا با اشاره به سابقه بحث تحول و رشد اخلاقی از نظریات روانشناسانی چون پیاژه و کولبرگ بحث به میان میآید. در فصل ششم مباحث مربوط به رشد و تحول اخلاقی با این سوال پی گرفته میشود که آیا مباحث روانشناسی اخلاق در حیطه رشد اخلاقی با رویکرد مردگرایانه بوده و تفاوتهای جنسیتی در آن نادیده انگاشته شده است. فصل هفتم تحلیلی روانشناختی از مفاهیم اخلاقی است این نوع تحلیل شامل توصیف علمی، پدیدایی، فرایند تحول، چرایی به وجود آمدن، نتایج و آسیبشناسی مفاهیم اخلاقی میشود. شاید اولین تحلیل از این نوع را سقراط انجام داده باشد. فصل هشتم به بحث در تربیت اخلاقی اختصاص یافته. مقصود از تربیت اخلاقی روشهای ایجاد و تثبیت فضایل و رفتارهای خوب در فرد، روشهای بازداشتن وی از رذایل و رفتارهای نامناسب اخلاقی است. فصل نهم و آخر به بحث از شخصیت و منش اخلاقی میپردازد. گرچه از دوران رنسانس تا چند دهه پیش اخلاق فقط در سطح رفتار بررسی میشد اما سخن گفتن از اخلاق در سطح شخصیت سابقهای دیرینه دارد و به زمان یونان باستان می رسد. اخلاق اسلامی به پیروی از فیلسوفان یونان تاکنون اخلاق را همواره به صورت فضایل و رذایل مورد توجه قرار داده است. فصل آخر مغز کلام مباحث اخلاقی است. اخلاق همواره از مهمترین اهداف رسالت بودهاند. اخلاق روابط انسانها را در چارچوب قابل قبولی تنظیم و رفتارهای ارادی و اختیاری آنها را در مواجهه با طبیعت سامان میدهد .
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.