یادداشت

آن مرد با باران می آید
        " چیزی مثل یک گلوله آتشین، از سینه ام بالا می آید و راه گلویم را می بندد. چشمانم می‌سوزد و خیس می‌شود. "
- کجات درد می‌کنه؟
+ " این جا ... " و دستش را می‌گذارد روی قلبش.
این ها که نوشتم، برش هایی از متن کتاب و توصیف حال خودم هنگام خواندن کتاب است.
به نظرم  کتاب می‌توانست بهتر و قوی تر از این هم باشد اما باز هم  کتابی خوب، دوست داشتنی، ملموس، ساده، کم حجم و مفید بخصوص برای نوجوانان است.
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.