یادداشت امیرمهدی ابراهیمی

        در عجبم از این‌همه اشارات و توصیفاتی که تو کتاب اومده و حداقل امروزه، توسط قشر تحصیل‌کرده و فرهیخته که احتمالاً ضابطیان باید جزوشون باشه نژادپرستانه تلقی می‌شه، اون موقعش رو نمی‌دونم.

چند تایی که یادم مونده:
«از دم در سرک می‌کشم و می‌بینم که داخل باشگاه پر از آدم‌هایی‌ست که برای دیدنشان در آن تاریکی باید چشم‌هایی قوی داشته باشی که بتوانی سیاهی را در سیاهی تشخیص بدهی!»
«در خانه باز است و پسر بیست‌وپنج‌ساله‌ای، نیمه‌برهنه، به رنگ دلپذیر شکلات ۷۰درصد در چارچوب در نشسته است. آن‌قدر تیره است که کاغذ سفیدی که در دستش مچاله کرده اولین چیزی باشد که از دور توجه آدم را جلب کند.»
«دختر دنی و کریستین که چهار سال دارد و مثل یک شکلات کوچک است.»
«کمی تپل است و قهوه‌ای شیرکاکائویی.»

در نهایت ولی کتاب جالبه و دوست‌داشتنی. بیشتر به خاطر کوباش نه به خاطر ضابطیانش.
      
3

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.