یادداشت همشهری جوان
1401/3/22
چخوف شهرها چخوف راست میگفت. مردم به قطب شمال نمیروند. میروند اداره و برمیگردند با زنشان سوپ کلم میخورند. اگر کارور خوانده باشید لابد دیدهاید در داستانهایش هیچ کار عجیب و غریبی از کسی سر نمیزند. او هم مثل چخوف استاد مسلم داستان است. عکسهایی از زندگی معمولی میگیرد که دقت و عمقشان خیره کننده است. عنوان «چخوف شهرها» شاید برای کارور مناسب باشد. شیوهاش برای داستاننویسی ساده به نظر میرسد. «آنقدر چیزهای زائد را حذف کن که حقیقت بزکنشده بماند. تفنگی در داستانت نداشته باشی که شلیک نشود.». اما کوه یخ داستانهای کارور بعد از خواندن، حجم پنهانش را نشان میدهد. او با رنگ همین کلمات ساده و بدون دنباله صفتها و مضافالیهها، تابلویی کامل را پیش چشمانمان رسم میکند و ناگاه شکافی در میان تابلو که نور به چشمانمان میتابد. کارور در داستان کوتاه «وقتی از عشق حرف میزنیم از چی حرف میزنیم؟» در حد یک «بکت» معاصر ناتوانی مکالمه و ارتباط را به یادمان میآورد. به قلم علی فارسی نژاد، هفتهنامهی همشهری جوان، شمارهی 19، 31 اردیبهشت 1384.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.