یادداشت عرشیا برادران
1402/6/26
3.8
19
در شروع و حتی تا اواسط کتاب با کتاب اصلاً ارتباط نگرفته بودم، اما از نیمهی کتاب به بعد کتاب نظرم رو جلب کرد و پایان کتاب هم باعث شد تازه دلیل کندی اوایل کتاب رو بفهمم. دلیل شروع این کتاب یه بازی بود. بازیی که جهانش در یک پادآرمانشهر بود که قرار بود زمانی آرمانشهر باشه، یهچیزی تو مایههای ۱۹۸۴، برای همین فکر میکردم قراره با همچین موضوعی روبهرو شم اما کتاب متفاوت بود. داستان در مورد گروهی از پسران مدرسهای بود که تنها در یک جزیزه گیر افتادهن و برای نجات باید یک جامعه تشکیل بدن. ابتدای کتاب تا نیمه آن در مورد تشکیل جامعه بود، اما از نیمه به بعد... بعل زبوب یا همون سالار مگسها مناسبترین نام برای این کتابه. موجودی برای فوران ذات کثیف و حشی انسان. از نیمه کتاب به بعد دوگانگی وحشیگری و تمدن شکل گرفت. تا قبل از آن تمدن وحشیگری رو مدیریت کرد، اما بعد از آن وحشیگری خودش یک تمدن شد و اونجا بود که سیاست، تفکر، تصمیم و معصومیت نابود شدن. نمادگرایی در "سالار مگسها" به شدت فکر شده و دقیقه طوری که تمدن و زندگی چندین هزارسالهی انسانها رو در قالب چند روز گروهی از بچه مدرسهایها نشون میده. در کل میتونم بگم " سالار مگسها" کتابی به شدت ناراحتکننده و ترسناک اما واقعبینه. کتاب غلبهی ذات کثیف انسانها به خودشون و نابودی یه جامعه رو که به وفور در تاریخ دیده شده رو در قالبی کوچک و کودکانه نشون میده و تلنگری بهمون میزنه که مراقب متمدن بودنمون باشیم.
(0/1000)
نظرات
1402/6/26
یک کتابی بهتون معرفی میکنم ...کتاب ادمی یک تاریخ نوید بخش ...تو اون کتاب به بهترین شکل به نقد این کتاب و دیدگاهش با ذکر یک مثال واقعی از نوجوانانی که در یک جزیره گیر افتاده و رفتاری معکوس با رفتار کتاب مگس ها داشتن میپردازه و اون سیاست پشت ایده کتاب رو رد میکنه
1
0
1402/6/26
0