یادداشت حلما آقاسی
1403/7/18
شروع کردن این کتاب برای من تبدیل به رنجی عظیم و اعصاب خردکن شده بود. بارها و بارها کتاب را باز کردم و بعد از خواندن چند فصل آغازین کتاب، کنارش گذاشتم. تا اینکه چند روز پیش دوباره در میان کتابخانه ام پیدایش کردم و تصمیم گرفتم این بار تا آخر کتاب را بخوانم. کتاب «تکه هایی که من شدند» داستان مشکلات و شادی های جید که نوجوانی سیاه پوست است را روایت میکند؛ او در تلاش است تا با دنیایی که انگار قصد شکست دادن او را دارد،مبارزه کند. جید فکر میکند زندگی اش از صد ها تکه ساخته شده اند که با هم در تضاد هستند. رنه واتسون در این کتاب به خوبی دغدغه های یک دختر نوجوان سیاه پوست را بیان است. مجموعه ای از تلاش ها، امید ها، رفاقت ها، ناعدالتی ها و نگاه های نژاد پرستانه، تکه های به هم دوخته ای که بارها جدا میشوند و دوباره به هم وصل میشوند. این کتاب، کتابی نیست که تنها درباره سیاه پوست های فقیر نوشته شده باشد. نویسنده کتاب به اقشار متفاوت جامعه اشاره میکرد و ما هم شاهد خواندن وضعیت سیاه پوست ها و سفید پوست های پولدار بودیم، هم شاهد وضعیت سیاه پوست های فقیر و سفید پوست های فقیر؛ گذاشتن این چهار قشر در کنار هم، کار بسیار دشوار و در عین حال برای خواننده جذاب و شوق آور است. کتاب، نه تنها که به شروع نه چندان دل چسبش می ارزید، که از نظرم ارزش چندین و چند بار خواندن را دارد، چون بسیاری از نکاتش را با نگاهی مختص کتابی رمان نمیتوانی پیدا کنی!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.