یادداشت سهیل خرسند
1401/10/22
3.3
6
داستانی کوتاه و اندوهناک با محوریت «زن» در جامعهی مردسالار و زنستیز ایران. آبجی خانم را پس از گذشت چند هفته از خواندنِ «زنی که مردش را گم کرد» خواندم. این دو داستان (البته هریک با موضوعی کاملا متفاوت اما با هدفی یکسان) میزان دغدغه و نگرانی صادقخان هدایت نسبت به معضلات و حرجهای جنس «زن» در جامعهی عقیم، سنتگرا، مردسالار و به شدت زنستیز ایران میپردازد. داستان کتاب در مورد دختری به نام «آبجی خانم» است. آبجی خانم خواهر بزرگتر «ماهرخ» است و با پدر و مادر در کنار یکدیگر زندگی میکنند. آبجی خانم از نظر آب و رنگ از خواهرش کسوراتی دارد و این کسورات که من نامش را «زشتی» نخواندم، منجر به عدم اعتماد به نفسش میگردد. آبجی خانم برای فرار از این نقطه ضعف به انجام نماز و سایر فرایض دینی به شکل افراطی میپردازد و به نوعی برای خود ملایی میشود. تا اینکه برای خواهر کوچکترش ماهرخ خواستگاری میآید و آتش حسادت آبجی خانم را شعله ور میکند، تا اینکه... . شروع داستان خوب، پرداختش کافی و پایان اندوهناک داستان را نیز دوست داشتم. در داستان قبل نیز عرض کردم که از هدایتی که به شدت تحت تاثیر کافکا بود، نمیتوان انتظار پرداختهای پر شاخ و برگ داشت اما کم هم نگفت و کافی بود. او در پایان نیز با استفاده از استعاره تلنگری به جامعه زد. نکته: پس از مطالعه، نگاهی گذرا به ریویوی دوستانم انداختم. برخی از خوانندهها با وجود داشتن پیش زمینههایی از دیدگاههای صادقخان در حوزهی دین و سیاست، با کج سلیقگی او را به این مورد متهم کردند که نگاه دقیقی نداشته و دلبستگی به دین و انجام فرایض دینی را خاصه برای افرادی که به نسبت برخی زیبا نیستند دانسته! عمیقا فکر میکنم این دیدگاه هیچ جایگاهی در افکار صادقخان نداشته... باید به نکتهی مهمی دقت کرد: داستان در چه دورهای روایت شده؟ در آن دوره چه امکاناتی برای سرگرم کردن یک شخص خاصه برای جنس زن وجود داشته؟ داستان در دورهی کنونی نوشته نشده که یک دختر اگر اختلافی با هر یک از اعضای خانواده داشته باشد، با تمام محدودیتهایی که همچنان در جامعهی امروزی برای جنس زن وجود دارد، بتواند گوشی بدست بگیرد، بازی کند، به کافه برود، مهمانی برود، کوه برود و ... یک دختر اگر همهچیز تمام باشد ازدواج میکند، به خانهی شوهر میرود تا اگر شانس داشته باشد حامله شود برای شوهرش پسر بزاید و در نهایت گیسش سفید و ... وگرنه از خانهی شوهر نیز طرد و پس از طلاق به خانهی پدر برمیگردد تا با مهر نازایی و طلاق گیسش سفید شود. حالا توجه کنید که در آن دوره، آبجی خانم نمونهی دختریست که مورد اقبال مردی نیست و این عدم اعتماد به نفس باید به شکلی جبران گردد و آبجی خانم در حالی که آزادیهای ظاهری امروز را نیز نداشته به چه کاری جز نماز خواندن و به روضه رفتن میتوانستد بپردازد؟! بیست و دوم دیماه یکهزار و چهارصد و یک
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.