یادداشت ماهنامهی شهر کتاب
1401/6/21
3.5
5
ترجمهای جدید از ترانه علیدوستی نویسندهی امریکایی رمان به خاطر این کتاب نامزد جایزهی ادبی اورنج شده و جایزهی ادبی ویلیام سارویان را برده است. این دومین رمان او (که ضمناً دومین ترجمهای است که از مترجمش منتشر میشود) نوعی فراداستان یا رمان در رمان است: لئو گورسکی زمانی که در موطنش، لهستان، با همسر محبوبش، آلما، زندگی میکرد، رمانی نوشت و به دست دوستی سپرد تا آن را بخواند، اما دوست لئو رمان را گم کرد. حالا لئو که در این فاصله از هولوکاست جان سالم به در برده تنها در آپارتمان کوچکی در منهتن نیویورک منتظر فرارسیدن مرگ است. در همان شهر، شارلوت که مشغول ترجمهی یک رمان است، مادر و سرپرست یک پسربچه و دختر چهارده سالهای است به اسم آلما که نامش از نام قهرمان رمانی که پدرش دوست داشت آمده است. میفهمیم رمان لئو گورسکی گم نشده است: اولین بار به زبان اسپانیایی در شیلی منتشر شده، آن هم به نام دوست دوران کودکی لئو، و حالا شارلوت مشغول ترجمهی آن است. نویسندهی گاردین زمانی در مرور این کتاب نوشت خلق یک کاراکتر داستانی که خود نویسنده باشد و نشان دادن قوت کار او عملی است که شجاعت میخواهد، و اگر نویسندگانی مثل نابوکوف در «زندگی واقعی سباستین نایت» و سال بلو در «هدیهی هومبولت» با موفقیت از عهدهی این کار برآمدهاند (به خاطر نبوغ انکارناپذیرشان) بیشتر باید مایهی ترس نویسندگان دیگر باشد تا قوت قلب. او عقیده داشت همین که کراوس، رماننویس جوانی که تنها یک رمان قبل از این در کارنامه داشته،سعی کرده است با این آزمون دشوار دست و پنجه نرم کند، نشانهی شجاعت اوست. ماهنامهی شهر کتاب، شمارهی چهاردهم، سال ۱۳۹۵.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.