یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

                اگه نویسنده باشید احتمالاً آدم‌های زیادی بهتون پیشنهاد میدن که زندگی‌نامه‌شون رو بنویسیدـ اکثر آدم‌ها فکر می‌کنن زندگی جذابی دارن و از زندگی‌شون قصه خوبی در میاد. ولی واقعاً زندگی چندتاشون ارزش نوشتن داره. 
زندگی‌نامه‌نویس‌ها معمولاً زندگی کسانی رو می‌نویسن که نمیشناسن و میرن درباره سوژه تحقیق و پرس و جو و گفت‌وگو می‌کنن.
به نظرتون چقدر امکان داره که آدم زندگی کسی رو بنویسه که میشناسه یا میشناخته. مخصوصاً اگه اون شخص از دنیا رفته باشه.
#سارا_عرفانی یکی از این آدمهاست که این شانس عجیب رو داشته. نوشتن داستان زندگی کسی که بچه‌تاش بهش می‌گفتن «عمو تپولو»
یک جوان بیست و پنج ساله‌ی جهادگر که تو یکی از سفرهاش آسمانی میشه.
کتاب حرف اضافه نداره. چیزی از کودکی و گذشته‌ی شهید #امیر_اژدری نمی‌بینیم. هرچه هست خاطرات فعالیت‌های جهادیه. داستان دو بخش داره. یکی زمان حالی که داره اتفاق میفته و دیگری گذشته‌ی پراکنده‌. اتفاقات و دیالو‌گ‌های زمان حال پُلی میشن برای برگشت به گذشته و شرح یک حرکت #جهادی.
کتاب به زبان من‌راوی و از زبان خود شهید نوشته شده و به حس خوب کار کمک کرده. ساختارشکنانه است این کار. نثر هم روان، ساده و صمیمیه. 
راستی سارا در خلق این اثر تنها نبوده. #مریم_علویان هم همراهش بوده. من چون سارا رو میشناسم حدس زدم کجاها رو سارا نوشته، ولی بعیده کسی متوجه بشه چون متن کتاب یک‌دسته.
صحنه‌ی پایانی کتاب صحنه قشنگیه. کتاب هم خوب شروع میشه، هم خوب تموم میشه.
این کتاب بهانه خوبیه که هم با فعالیت‌های جهادی آشنا بشیم و هم بفهمیم عمق فقر و محرومیت چقدره. 
طبق قراین و شواهد فکر می‌کنم من هم یک بار شهید اژدری رو از نزدیک دیدم. امیدوارم این شهدا شفیع ما باشن.
برای شادی روحش صلوات بفرستید لطفاً. 


        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.