یادداشت
1403/3/2
زمانی که اوایلِ سن نوجوونی بودم در خوندن اول وقت نمازم کاهلی میکردم مامانم این کتاب رو گرفت بهم داد تا بخونم و سر به راه بشم؛ اون روزها فقط چند صفحهاش رو خوندم شاید به این دلیل بود که با چنین کتابهای تربیتی حال نمیکردم. گذشت و گذشت تا دیروز عصر که غم رو قلبم سنگینی میکرد و دوست داشتم کتابی مرتبط با حال و هوای این روزها بخونم سراغِ قفسه کتابها رفتم اول کتابی رو از حاج قاسم برداشتم تا شاید اندکی آروم بگیرم ولی نتونستم بخونم و سرِ جاش برگردونم؛ نگاهم رو از قفسه کتابهای دوست داشتیام گرفتم و به قفسه پایینتر بردم، چشمم به این کتاب افتاد و جملهٔ مامانم توی ذهنم تداعی شد: (شهید) رئیسی به اینجا که رسید به خاطر نماز شبش بود... اینها رو نوشتم برای اینکه بگم من این کتاب رو یک رزقِ معنوی از طرف آقا سید میدونم شاید تا سالها قرار نبود سراغش را بگیرم .. خدا رحمتت کنه ای مرد که حتی بعد از شهادتت هم به فکر مایی! در یک جمله شاید بشه ارزشمندی کتاب رو عیان کرد؛ + گوشِ شیطون کر خوندنِ این کتاب، حرارتی رو قلبم ایجاد کرده به طوری که برای نماز مؤدبانه بعد اشتیاق دارم. باشد که این اشتیاقها درونمان منجر به عمل و به اشتیاقی عاشقانه ختم شود، ان شاءالله.. #پیشنهاد_بارها_وَ_بارها_خواندن🌱
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.