یادداشت مهدی حبیبی زاده

تن تن و سندباد
        این کتاب برای من داستان و خاطره شیرینی در پی دارد
زنگ خانه خورد و مامور پستچی حامل بسته‌ای بود، نام فرستنده بیشتر نظرم را جلب کرد: «آستان قدس رضوی»
خوشحال و خندان رفتم و بسته را باز کردم
داخل بسته این کتاب وجود داشت
آن موقع زیاد اهل خواندن کتاب و ادبیات نبودم
و زیاد همتم نمی شد کتابی که شروع کرده‌ام تا انتها بخوانم
اما چون از امام رضا (ع) آمده بود برایم جذابیت داشت

کتاب را در طول مدت کمی تمام کردم
روایت خوبی داشت و پر از ابرقهرمانانی بود که من تا قبل از آن فقط در فیلم و انیمیشن دیده بودمشان
و در نهایت حرفش را می‌توانست به مخاطبش که عمدتاً نوجوان و کودک بود برساند

بعد از آن بیشتر و بیشتر به دنیای رمان و داستان علاقمند شدم اما یادم نمی‌رود که همه چیز از اینجا شروع شد
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.