یادداشت فریهستمبامقداریبا [همونفریبا]
فریهستمبامقداریبا [همونفریبا]
7 روز پیش
«کتاب درمورد یک مادریه که با دوتا پسرش زندگی میکنه و تصمیم میگیره که با وجود مشکلاتش و پول کمی که داره بچههاش رو به یه سفر ببره، سفر کنارِ دریا.» نمیدونم فقط برای من اینجوری بود یا نه، همون اوایلی که کتاب رو شروع کردم میدونستم قرار نیست داستان درمورد یه سفر پرفکت و خاطرهانگیز باشه و برام وحشتناک بود. میدونستم که پایان کتاب زیاد جالب نیست. همین حس باعث میشد که با اینکه دوست داشتم کتاب بخونم ولی خوندنش رو طول دادم چون هرلحظه مطمئنتر میشدم از حسم. اینکه راوی کتاب مادر داستان بود عالی بود. نویسنده تونسته بود خیلی خوب و حرفهای افکار رو غیرمستقیم به مخاطب برسونه. کتاب طولانی نبود و داستان خوب و منسجم بود. یکی از دلایلی که دو ستاره کم دادم اینه که واقعا کتاب دردناک بود، با خوندنش احساسات اون مادر رو حس میکردید و همهچیز ملموس و واقعی بود. به نظرم خوندن این کتاب برای مادرها میتونه دردناک باشه. داستان کتاب برام جوری بود که مطمئنم هیچوقت فراموشش نمیکنم. توی این چند روز همهش به خودم میام و میبینم چندین دقیقهست نشستم و فکرم توی کتابه. اگر مادر هستید یا روحیهی لطیفی دارید نخونید. و از لحاظ دیگه به نظرم شاهکار بود. شما موقع خوندن کتاب حس نمیکنید که دارید کتاب میخونید و واقعا انگار خودتون درون مغز مادری که راوی داستان بود هستید. نمیدونم پیشنهادش میکنم یا نه. (چندجا خوندم که انگار نویسنده توی روزنامه یک خبر رو میبینه و ایده نوشتن این داستان به ذهنش میرسه، پس یه جورایی میتونیم بگیم براساس واقعیته.)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.