یادداشت سمانه رحمدل
1402/11/9
4.2
24
در مورد بعضی کتابها، بیشتر از اینکه بخواهم نقد بقیه را بخوانم، کنجکاوم خاطرههای فرامتنی و شخصیشان را از کتاب بدانم. به نظرم نمیشود از کتاب کالتی مثل بربادرفته خاطرهای نداشت. خواندید و تمام؟ از خودم بگویم که کتاب دو جلدی را از کتابفروشی پیرِ مژدهی رشت خریدم؛ زمانی که مژدهی بزرگ هنوز عکس روی دیوار کتابفروشی نشده بود. در تابستانی بین دوازده سالگی و سیزده سالگی بربادرفته را خواندم. دو هفته طول کشید یا دو ماه؟ یادم نیست. ولی خوب یادم هست که تابستان پر بارانی بود. باران می بارید و من بربادرفته میخواندم. کتاب، صحافیاش تُفمال بود و فورا شرحه شرحه شد. اما پر برکت بود و بین دخترخالهها یک دور گشت. و عجیب اینکه آن وسطها گم و گور نشد و هنوز در کتابخانهام مانده. سالها مشتاق دیدن فیلم بربادرفته بودم (پنج، شش سال در نوجوانی میشود سااااالها). و وقتی دیدم، گفتم: نُچ! کتابش چیز دیگریست. البته همیشه همینطور است. خب این هم انشای فرامتنیِ من راجع به بربادرفته.
6
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.