یادداشت بشری رحمتی
1403/12/24
چرم ساغری داستان رافائل شهوتپرست و پولپرسته که بعد از اینکه از فئودورا کنتس ثروتمند روسی جواب نه میشنوه بهقصد خودکشی و پرتاب کردن خودش توی رود سن از خونه بیرون میاد. اما در مسیر به یک عتیقه فروشی برخورد میکنه. وارد میشه و عتیقهفروش بهش یه تیکه چرم جادوئی میده که صاحبش هر آرزویی بکنه برآورده میشه. البته بد ماجرا اینجاست که هر آرزو چرم رو کوچیک و کوچیکتر میکنه... گویا زائلشدن چرم، طول عمر رافائل رو هم کم و کمتر میکنه تا زمانیکه بمیره. پس باید سعی کنه که آرزو نکنه! آرزوهایی مثل اینکه ایکاش هوا آفتابی بود یا....
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.