یادداشت همشهری جوان

پل ها: مجموعه داستان
        پل ها اولین مجموعه داستان احمد ابولفتحی هم از اتفاقات خوشایند در عرصه ادبیات است. پل‌ها مجموعه‌‌ی7داستان کوتاه است که برای آن‌ها که داستان کوتاه را به رمان ترجیح می‌دهند انتخاب مناسبی است. قصه‌ها در مکان‌های مختلف معاصر اتفاق می‌افتند و این محدود نشدن به فضای یک شهر یا آپارتمان را باید به فال نیک گرفت. همدان، نهاوند، کرمانشاه و ری از جمله میزبانان قصه‌اند. شهرهایی که شاید کمتر سروکله‌شان در قصه‌ها پیدا شود. آدم‌ها در پل‌ها با تنهایی درگیر هستند. در داستانِ «کدام‌مان تنهاتریم» این تنهایی نمود بیشتری دارد اما در سایر داستان‌ها هم تنهایی شخصیت‌ها را می‌شود دید. حالا یا تنهایی خودخواسته مثل بهرام در «گرفتگی»یا تنهایی اجباری مثل داوود در «داوود و میم‌هایش».شخصیت‌ها از تنهایشان لذت نمی‌برند، اما با آن خو گرفته‌اند. آدم‌های خیالی ساخته و پرداخته‌ی ذهن، جای آدم‌های حقیقی را پرکرده است و شاید تغییر این وضعیت برایشان حتی خوشایند هم نباشد. توصیف‌ها از مکان‌ها و شخصیت‌ها از نقاط قوت داستان‌ها است. خانه‌ی علوی، تپه‌های نهاوند و دریاچه، فضاهایی هستند که بدون دیدنشان می‌توان درکشان کرد. این توصیف قوی البته فقط به مکان‌ها محدود نمی‌شود. شخصیت‌ها هم طوری توصیف شده‌اند که بتوان تصورشان کرد. حتی احساسات هم در توصیفات بی‌نصیب نمانده‌اند. حس شکست و حسرت که تمام داستان‌ها حضور دارد، کاملا حس می‌شود. یکی از وجوه تمایز «پل‌ها» با سایر کتاب‌های تازه منتشر شده، نثر منحصر به فردش است. استفاده ابوالفتحی از واژه‌هایی که کمتر در روزمره استفاده می‌شود، هم می‌تواند حُسن محسوب شود هم ایراد. حُسن استفاده از این واژه‌ها، دایره لغات وسیع نویسنده و استفاده به‌جای آن‌هاست. از طرفی شاید خواننده‌های امروزی به دنبال جملات ساده‌تر و روزمره‌تر باشند که این استفاده از لغات به مذاقشان خوش نیاید. 
بخشی از متن کتاب:
«حس این که بخشی از خاطره‌هایش مثل تکه‌ای بریده شده از نوار کاست گم‌وگور شده آزارش می‌داد... کاش می‌شد روی غم‌های قدیمی، چیزهای شاد تازه ضبط کرد. این جمله را بارها به همه گفته بود. کاش حافظه‌ نوارکاست بود. آن وقت می‌شد دورش انداخت. این جمله را هم بارها با خودش تکرار کرده بود.»

به قلم زهرا ساعدی، شماره‌ی 492همشهری جوان، 11بهمن93
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.