یادداشت آرمان شریف
1403/9/9
4.5
1
"تریسی جوابی نداد. احساس غریبی داشت که تا به حال دچارش نشده بود: نفرت. جو رومانو تاوان کشتن مادر او را پس میداد.تریسی این را به خودش قول داد." و اینگونه داستان تریسی ویتنی شروع میشود... کتاب "اگر فردا بیاید" اثر سیدنی شلدون، یکی از هیجانانگیزترین کتابهاییه که میشه خوند. اون حس آدرنالینی که هنگام خوندن این داستان به آدم دست میده، وصفناپذیره و باعث میشه علی رغم حجم ۵۲۰ صفحه ای کتاب اصلا از خوندنش پشیمون نشید. تریسی ویتنی، نماد زندگی ایدهآل بود تا اینکه همه چیز به هم ریخت. شغل ایدهآل داشت، قرار بود با عشق زندگیش ازدواج کنه و به قول خودش، توی یه قصهی پریان زندگی میکرد. اما دنیاش با خودکشی غیرمنتظره مادرش به هم ریخت. او به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود، به دام افتاد و به زندان رفت. مبارزهاش برای بقا و ارادهاش برای انتقام، چیزی فراتر از هوش بینظیرش رو نشون میده. کتاب توصیفهای وسیعی از زندگی در زندان ارائه میده که وقتی میخونی، قطعاً لرز به تنت میندازه. بعضی بخشهای داستان در زندان اتفاق میافتد که خب در نوع خودش جالبه. کلمات سیدنی شلدون کلید تخیل رو به دست میدن. این کتاب من رو شگفتزده کرد چون نتونستم از این همه هوشمندی در اجرای جنایتها بگذرم. در حین خوندن، آدم به این فکر میکنه که داستان چطور شروع میشه و چطور پیش میره. هر صفحه هیجان داره و هیچ پاراگرافی خستهکننده نیست. این کتاب نشون میده که انسانها در زمان بحران چقدر میتونن به هر قیمتی برای نجات خودشون تلاش کنن. در این داستان، نه یک جنایت واحد و نه یک قاتل وجود نداره که بخواد در پایان فاش بشه. بلکه داستان شامل چندین جنایت کلاهبرداری و چالشهای زیادیه که انجامدهندگان باهاشون مواجه میشن. بدون شک، این یکی از بهترین آثار سیدنی شلدونه. تریسی با تمام چالشها و سختیهایی که باهاشون روبرو میشه، به ما یادآوری میکنه که زندگی همیشه در حال تغییره و قهرمانان واقعی گاهی در لباسهای غیرمنتظره ظاهر میشن. آیا او میتونه از گذشتهاش فرار کنه و زندگی جدیدی بسازه یا اینکه سرنوشت همیشه در کمینشه تا دوباره به سمت گذشتهاش برگرده؟ این سوالات ما رو به فکر وامیداره و نشون میده که زندگی همیشه در حال تغییره، درست مثل داستان تریسی.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.