یادداشت مهتاب تیموری

        دم اسبی داستان چند تا ادم مختلفه که هرکدوم سعی دارن تا گذشته رو تغییر بدن و اشتباهاتشون رو جبران کنن ولی به قول نویسنده گاهی تلاش زیاد باعث میشه  گذشته خرابتر بشه. 
در ابتدای کتاب انگار توی یه خواب و کابوس گیر افتادین. انگار در حال خفه شدن یا غرق شدن توی دریا هستین ولی به مرور هرچقدر به پایان نزدیک میشین، واقعیت پررنگ میشه و قدرت تشخیص رو پیدا میکنین. این تحول انگار توی روان شخصیت اصلی داستان هم شکل میگیره. 
شخصیت اصلی مردی جوانه که ما تا صفحه 120 اسم کوچیکش رو نمیدونیم. یه جور جدال درونی توی تمام شخصیت‌ها وجود داره. من با این کتاب ترسیدم، خندیدم و گریه کردم. متاثر شدم، خشمگین شدم و در نهایت با کلی سوال توی ذهنم تنها موندم. 
کلی سوال که به نظرم نویسنده میتونست  بعضی هاش رو اصلا وارد داستان نکنه. کتاب خوبی بود. ازش لذت بردم.
      
36

35

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.