یادداشت عذرا رشیدنژاد

راض بابا: خاطرات شهیده راضیه کشاورز
        برای بار دوم خوندمش
فراموش کرده بودم این کتابو خوندم
از نمایشگاه کتاب تربت حیدریه خریدمش، خیلی ناخودآگاه اسمش رو دیدم و حس کردم باید بخرم.
وقتی شروع کردم به خوندن اول کمی به نظر آشنا اومد برام.
دچار تردید شدم ولی اسم‌ها ناآشنا بود.
هرچی پیش‌تر رفتم مطمئن‌تر شدم که قبلا خوندم.
با اینکه فهمیدم ادامه‌ش دادم، تو کمتر از یه روز خوندم. کشش زیادی داره و قلب آدم رو به تپش میندازه.
کتاب باید اینجوری باشه. قلبت رو به تپش بندازه! حتی بار دومی که می‌خونیش :)
      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.