یادداشت امیرحسین احمدی
1402/3/13

من فکر میکنم آدمهایی که از دنیای نویسندگان و کتابها سر در میآورند، به تناسب آنچه جانشان و روانشان زیسته است، یک یا چندتایی متن مقدس دارند. من کویریزاده هم که یک سرم از سادات طباطبائی بیرون میکشد و آفتاب تیز زواره پیشانی بلندم را مثل گندم روی خرمنِ صلاة ظهر برشته کرده، بتشکنم ابراهیم باستانی است و متن مقدسم همین حماسه کویر. بیش از این هم حرفی ندارم. نمیتوانم داشته باشم. بگویم سئوال اقتصاد سیاسی ایران از آن میگذرد؟ بگویم در زدن قلم به کاغذ چونان است که یاری دست در گردن یاری میافکند؟ این یعنی که ابراهیم ما در نوشتن ،هر آن کاری را که عشقش کشیده به ثمر رسانده و در قلم زدن هرچه دلش خواسته کرده. بگویم انگشت را تا ته در کوزه ماست تاریخ فرو کرده و ریز و درشت را جلوی چشم خواننده بیرون کشیده، پشت هم سوار میکند؟ بگویم مخاطبان خاصش مردمان کویرند که به شکلی دیگر و آکنده به اندوه و شادی این کتاب را میفهمند؟ بخواند هر کس که میخواهد و اگر توانست، خطی مانند آن بیاورد!!!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.