یادداشت مهدی لطف‌آبادی

        موقعی که داشتم کتاب رو می‌خوندم، با خودم فکر کردم چقدر دایی‌جان ناپلئون و مش قاسم شبیه دن‌کیشوت و سانچو هستند و به همین خاطر تصمیم گرفتم بیام اینجا یه ریویوی بلند درباره‌ی شباهت‌هاشون بنویسم، اما بعد تموم شدن کتاب گفتم یه سرچی تو اینترنت بکنم ببینم بقیه چی گفتند، که دیدم بله، قبل من این موضوع بارها تکرار شده و مزه‌ش رفته 
کتاب چه از نظر شخصیت‌پردازی و چه از نظر داستانی فوق‌العاده‌ست... یه هجو کامل از جامعه‌ی ایرانی که هنوز هم مصداق‌هاش دیده می‌شه... همچنین به من یه چشم‌اندازی درباره‌ی دوران قدیم داد و چشم منی که به شخصه فکر می‌کردم اون سال‌ها فسادهای جنسی (مخصوصاً تو خانم‌ها) خیلی کمتر بوده، باز کرد. داستان طنز عجیبی داره و به نظرم از بهترین طنزهایی هست که تو تاریخ ایران نوشته شده (در هر مدیومی) و شما رو واقعاً می‌تونه بخندونه. یه کم قسمت اول کتاب که مقدمه‌ای بر داستانه طولانی شده، اما به هر حال جذابیت کتاب به قدری بالاست که این چیزها نمی‌تونه جلوتون رو بگیره که کتاب رو ادامه ندید.
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.