یادداشت زهرا عباد
دیروز
#یادداشت_کتاب #قصههای_همیشگی #بازگشت_ساحره بازگشت ساحره جلد دوم از مجموعه قصههای همیشگی است. این بار هم همان خواهر و برادر دوقلو یعنی الکس و کانر به دنیای قصهها میروند تا با ماجراجویی خود همه را نجات دهند. داستان باوجود تفاوتهایی با کتاب اول، تقریبا همان تم را دارد. اینکه برای نجات باید این بار چوب دستی جادویی را بسازند و برای ساختنش مثل جلد قبل به تکه هایی از افراد مهم احتیاج دارند منتها این بار اشخاص منفی و منفور داستانها. همین شباهت ماجرا، کمی داستان را یکنواخت میکند، هرچند نویسنده با بکارگیری غافلگیریها، خلاقیتها و طنز موجود در متن تلاش میکند تفاوتهایی ایجاد کند. درواقع اگر مخاطب با شخصیتها ارتباط برقرار کرده باشد، از ذره ذره داستان لذت میبرد (مثل اتفاقی که برای طرفداران هری پاتر در بخشهای درس و مدرسه میافتد یا چیزی که طرفداران ارباب حلقهها در قسمتهای پر توصیف و خستهکننده کتاب تجربه میکنند). اما اگر صرفا برای اینکه بفهمید بعدش چه خواهد شد داستان را بخوانید، اواسط کتاب احساس میکنید اشتباه کردید برای جلد دوم وقت گذاشتید. اما باز هم خلاقیت نویسنده باعث میشود آخر کتاب اتفاقاتی بیفتد که ارادهتان قلقلک شود سراغ جلد بعدی هم برود. نشانههای آشنای زیادی در این داستان و داستان هری پاتر دیده میشود، مثل آینههای ارتباطی و ... که نمیدانم کدام نویسنده از کدام یکی الهام یا قرض گرفته است. (چون هر دو مجموعه داستانهای قرن بیستم هستند و نمیدانم کدامیک زودتر نوشته شدهاند.) در نهایت از آنجا که نمیدانم جلد بعدی هم به همین شکل تکراری روایت خواهد شد یا نه، احتمالا ترجیح میدهم فقط از کسانی که خواندهاند ماجرا را بپرسم و خودم وقت برای خواندنش نگذارم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.