یادداشت علی دارا

        بسم الله الرحمن الرحیم 

چون باد صبا بگردم این عالم را
این عالم پر غریو و پر ماتم را 
دانی که چه می‌جویم از این گردیدن؟
کنجی که درو راه نباشد غم را
~محمد صوفی مازندرانی

ادیب شهیر ساموئل جانسون بیشتر به خاطر نوشتن اولین لغتنامه‌ی مدرن انگلیسی مشهور است و کتاب راسلاس تنها داستان بلندش است. گویند که وی این داستان را پس از مرگ مادرش و برای تامین مخارج کفن و دفن او و پرداخت بدهی‌هایش نوشت. ناشر به وی ۱۰۰ پوند داد تا هزینه‌های اولیه‌ تامین شود. جانسون شخصیتی جالب توجه داشته که در این یادداشت جای بحث در مورد وی نیست.
داستان در دره‌ای بی‌نام در حبشه که جانسون در چند جا آن را به سبب اوصافش دره‌ی نیک‌بختی می‌نامد آغاز می‌شود. این دره مملو از نعمات است به گونه‌ای که (موهبت‌های طبیعت همه در این جا بود و هیچ یک از شرارت های طبیعت در آن نبود) دره محل زندگی پادشاه حبشه و فرزندان و خادمان اوست. بسیاری از امکانات مادی برای شاهزادگان فراهم است و آموزگارانی به آن‌ها علوم مختلف را می‌آموزند. اما شاهزاده‌ای به نام راسلاس از وضعیت خویش در دره خشنود نیست و در جستجوی خشنودی همراه با شاعر تاجرپیشه‌ای به نام ایملاک از دره می‌گریزد و به مصر سفر می‌کند. جانسون در این اثر که غالبا گفتگوهای فلسفی است مانند راسلاس در جستجوی خوشی است. وی می‌کوشد که توضیح دهد خوشی نزد چه کسانی یافت می‌شود و چه کسانی خود را دارای نیک‌حالی میدانند. وی با توصیف جماعات و افراد گوناگونی در سفر راسلاس به مصر نیک‌حالی مطلق را نزد هیچ‌کس نمی‌بیند. 
بسیاری از اندیشه‌های قرن هجدهم که بعدها بیشتر در فلسفه‌ و اندیشه‌ی غربی نمود یافت در داستان جانسون دیده می‌شود. وی اصالت را به زندگی می‌دهد در حالی که از بیان این که زندگی چیست عاجز است و فصل پایانی کتاب (سرانجامی که در آن هیچ چیز به سرانجامی نمی‌رسد) نام دارد! جانسون به عنوان یک فرد مذهبی و ضد برده‌داری و نژادپرستی شناخته شده. قهرمان‌های داستان راسلاس نیز افرادی حبشی و محترمند که با فنون و فلسفه بیگانه نیستند. اما با این وجود وی در همین کتاب چنین عقیده‌ای بیان می‌کند که (اروپایی‌ها متفاوتند چون داناترند همان گونه که انسان بر دیگر جانوران حاکم است)
داستان راسلاس و گریختن وی از (دره‌ی نیک‌بختی) انسان را به یاد این سخن پیامبر صلی الله علیه و سلم می‌اندازد که (اگر فرزند آدم يک دره‌ی پر از طلا داشته باشد، دوست دارد که صاحب دو دره‌ی طلا باشد و فقط خاک است که دهان او را پُر می‌كند)
      
59

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.