یادداشت نگار عباسزاده
1401/3/19
چندین نقد در مورد این کتاب خونده بودم با این مضمون کلی که نویسنده از جنایات محمدرضا پهلوی در کتابش چیزی ننوشته ولی من اصلا چنین چیزی از کتاب برداشت نکردم. اتفاقا برعکس به نظرم خیلی منصفانه به همه زوایای زندگی آخرین پادشاه ایران پرداخته. برای من طلاییترین قسمت کتاب چند جمله از صفحات پایانی بود. به نظرم لزومی نداره نویسنده حتما فهرستوار از جنایات شاه بنویسه، به جاش میتونه از طلوع و غروبهای دیده نشده،بوسههای تلف شده و عشقهای اتفاق نیفتاده بنویسه. "واقعا به پایان رسیدهای اما چشمهایت همچنان باز است؛ برخلاف دوران پادشاهیات. و این یعنی پایان همه چیز؛ از جمله، پایان یک عمر پادشاهی؛ سالها خود را بر فراز ابرها دیدن، سی و هفت سال پادشاهی کردن به بهای زندگی دیگران؛ بدون آنکه کوچکترین شباهتی به مرگ داشته باشی. اما حالا آنقدر مردهای که گویی هزاران سال از مرگت میگذرد. در حالیکه جاودانه به نظر میرسیدی. چه عمرها که به خاطر دراز شدن طول عمر تو کوتاه شده ! هیچ میدانی که چند هزار سال عمر به دیگران بدهکاری؟ چند طلوع و غروب به خاطر تو نادیده مانده؟ چه مقدار بوسه تلف شده، چقدر خنده بر لب نیامده، چند عشق اتفاق نیفتاده؟ "
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.