یادداشت narjes bt

narjes bt

1401/2/18

دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی
        رضا قلی کودکی است که در یکی از روستا های شهر ساوه زندگی میکند.البته می کرد . .اورا دزدیده به تهران آورده بودند،درحالی که به او گفته بودند پدر و مادرش اورا فروخته اند.او را به عمارتی برده اند تا کار کند.اما...اما این عمارت با دیگر عمارت ها فرق دارد.اینجا عمارتی است با دیوارهایی بلند، دیوارهایی که اجساد بسیاری را در خود جای داده و یک قبرستان عمودی را به وجود آورده اند...                                                                                                                                                  
رضا قلی که بزرگ شده است روز ی می نشیند خاطرات آن دوران از کودکی اش را می نویسد.و این خاطرات سال هاست که دست به دست می چرخد و اینک به دست مجید قصه رسیده است، این خاطرات پای مجید را به دنیای مردگان باز می کند، دنیایی که بیش از یک قرن پیش رضاقلی را درگیر خود کرده بود...
داستان شروع جذابی داشت و کاملا خواننده را ترغیب می کرد و خیلی هم به داستان ربط داشت .مقدمه برای ورود به جریان اصلی داستان خوب بود و ما را کاملا با فضای داستان آشنا می کرد. تعداد گره های داستان مناسب بود و هر کدام در زمان مناسبی باز می شدند که این نکته به نظرم خیلی خوب است.به نظرم نویسنده می توانست برخی از قسمت هارا حذف کند.مثلا آنجایی که در مورد فوت مادر مجید حرف می زد خیلی زیاد بود .می توانست به جای اینکه یک فصل در موردش بنویسد دو صفحه می نوشت چون داستان اصلی اصلا این نبود.اما نویسنده توانسته بود  داستان را طوری بنویسد که  به راحتی بشود با شخصیت های داستان همزاد پنداری کرد و خود را جای آنها گذاشت.شخصیت ها بیشتر از نظر ظاهری توصیف شده بودند تا باطنی و نمی توانستی بفهمی که الان فلان شخصیت در برابر فلان اتفاق چه عکس العملی نشان می دهد.فقط در بعضی جاها می توانستی عکس العمل رضا قلی را حدس بزنی که آن هم خیلی کم بود.اما  ویژگی های ظاهری را هم در اول داستان گفته بود که به نظرم خوب بود . پایان داستان هم  جذاب و ضربه زننده بود و خیلی طولانی نشده بود.
      
5

14

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.