یادداشت مسعود بربر
1401/3/23
حافظ، شاید به دلیل ارتباطش با آیین مهر که از دیرباز در جان ایرانیها ریشه دوانده، برای اغلب ما ایرانیها چهرهای اساطیری، رازآمیز و مجذوبکننده دارد و یک آشنای دیرینه به حساب میآید. بسیاری از ما دلمان برای جهان حافظ و غزلهایش تنگ میشود و چه بسا بارها که بلند شدهایم رفتهایم شیراز و ساعتی را در حافظیه و باغ جهاننما و کجا و کجا گذراندهایم به خیال پرسه زدن در جهان حافظ و آنجا دیدهایم که شیراز امروز، که چقدر دلم هوایش را کرده، نشانی از آن جهان مجذوبکننده دارد و بس. ناصر قلمکاری در رمان «سرو سفید یا حافظ ناصر» ما را دعوت میکند به یک سفر، که از اینجا و اکنون برمان میدارد و میبرد به جهان حافظ، به شیراز زمان حافظ، به بیت حافظ، به خانهی حافظ. همان طور که مشکل امروز جوانان ما عمدتاً مکان است، معتقدم که یک مشکل اساسی داستاننویسان امروز ما هم مکان است. اما چرا این مکان این همه به نظرم مهم است؟ بسیاری از نظرهپردازان روایت تاکید دارند که سحر داستانخوانی و اصلا لذت داستان بیش از هر چیز دیگر به تجربه جهان داستان بر میگردد. از مونیکا فلودرنیک بگیرید تا دیوید هرمن، ریچارد گریگ، و برونر و حتی به یک تعبیر هایدگر. وقتی داستان میخوانیم به یک سفر میرویم، از جایی که هستیم به درون داستان میرویم و در آن اقامت میکنیم و به تعبیر هایدگر درون جهان داستان سکنا میگزینیم و بدترین اتفاق این است که از جهان داستان دیپورت بشویم به جهان خودمان. دلمان نمیخواهد کسی یادمان بیاورد که در این جهان هستیم و نه درون داستان برای همین هم اگر کسی موقع کتاب خواندن صدایمان کند هیس هیس میکنیم و در آخر فیلم که چراغهای سینما روشن میشود جا میخوریم. برای این که این اتفاق درست انجام بشود، همان طور که در جهان خودمان مبدأ مختصات مکانی داریم (یعنی جایی که بر آن ایستادهایم) در جهان داستان هم باید یک نقطه اتکای مکانی، یک مبدأ مختصات مکانی، یک «اینجا» پیدا کنیم. به همین خاطر است که در بسیاری از داستانها از یک فضای محدود آغاز میکنند و حتی در «جنگ ستارگان» که گستردهترین مکان ممکن را دارد، فیلم را از درون راهروی تنگ داخل سفینه و نه از فاصله میان کهکشانها آغاز میکنند. در آغاز داستان ناصر، همراه میشویم با یک دختر که از بغداد راهی شده به قصد شیراز و سواری که همراهیاش میکند. از کجا؟ از نقش رستم. گویی نویسنده با توجه به این که فصل اول از نظر ماجرا و روایت بسیار گنگ و پیچیده است خواسته ما را با یک مکان آشنا به جهان داستان وارد کند تا سردرگم نشویم. از نقش رستم به تخت جمشید میرویم و بعد بازار شیراز و و خلاصه کم کم به بیت حافظ میرویم. اما در این داستان خاص، مکان فقط زمینهی اتفاقات داستان نیست. حتی طبق آن کلیشهی معروف هم نیست که یک شخصیت اصلی داستان است. مکان داستان، شهر شیراز، یا روح شهر شیراز، راوی داستان است که خطاب به روایتشنوی خودش داستان را روایت میکند. روایتشنو کیست؟ نه مخاطب، بلکه دختری که قرار است در زندگی حافظ نقشی جدی ایفا کند. دختری که ماموریتی دارد. همین ماموریت ظاهرا ساده تعلیق بسیار خوبی در داستان ایجاد میکند که داستان در سطح ماجرا هم کاملا جذاب باقی بماند و تا آخر ما را با خود همراه ببرد. یک نکته خیلی جذاب داستان در واقع اعوجاج واقعیت است که باعث میشود غیر از این جهان آشنا و انطباق شناختیای که ایجاد میکند، آن جهان خیالانگیز و رازورزانه حافظ هم منتقل بشود. داستان هر چه جلوتر میرود این رازورزی بیشتر میشود و در پایان چنان تاریخ و واقعیت را دچار اعوجاج میکند و چنان با آیندهبینی و چهانپریشی و روایتپریشیهایی به خواننده هجوم میبرد که کاملا زیر پای خواننده را لق میکند و او را در ابهام و راز فرو میبرد. در نسبت تاریخ و داستان، اسطوره و داستان یا هر روایت پیشینی و داستان میشود چندین نکته گفت از بازآفرینی زبان و جهان (گلشیری در معصوم پنجم) دستکاری و تشکیک در روایت پیشین (بیضایی در مرگ یزدگردو..) و یکی هم ایجاد نسبت و تناسب با زمان حاضر، یعنی همین دوران خواننده. ناصر قلمکاری همه اینها را به خدمت میگیرد. روشنفکر شاعری که روز به روز به خاطر تعصبات و خشکاندیشیها دچار مشکلاتی از جانب دستگاه حاکمه شده و پیشنهاد بسیار وسوسهانگیزی هم برای رفتن دارد و.... آشنا نیست؟ یک نکته هم اضافه کنم. گفتم داستان ما را به جایی یا مکانی میبرد که از قبل با آن آشنا باشیم، آشنایی داشته باشیم. اما جالب است که در همین داستان در همین مکانهای آشنا اتفاقات فاجعهآمیزی را مطرح میکند و پرده از وقایع و پیشینهای ستهم بر میدارد که نگاه ما را به آن مکان به کلی دگرگون میکند. یعنی برای ایجاد احساس آشنایی با داستان و به قول هایدگر سکنا گزیدن در مکان داستان، از مکان آشنا ما را به داستان وارد میکند و بعد، از همان مکان آشنا، آشناییزدایی میکند و معنایی سراسر تازه به مکان میدهد. خلاصه اگر هوس کردهاید چرخی در شیراز زمان حافظ بزنید، این رمان میتواند گزینه خوبی باشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.