یادداشت رضا امیرخانی

متاستاز اسرائیل؛ استمرار تبعیض، ترور و تعدی
        ایتالو کالوینو ابتدای کتاب اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری می‌نویسد که برای مطالعه‌ی این کتاب «راحت ترین حالت را انتخاب کن: نشسته، لمیده، چمباتمه، درازکش، به پشت خوابیده، به پهلو خوابیده، دمرو، توی مبل، نیمکت، مبل متحرک، راحتی، عسلی یا توی یک ننو...» همان اول کار باید نوشت که کتاب تازه‌ی کورش علیانی از این جنس است. اصلا نمی‌شود در راحت‌ترین حالت آن را خواند! کتاب کورش مجلس روضه نیست که یکی بگوید و ما بگرییم. از جنس مجلس تعزیه است؛ یکی می‌زند، یکی باید جواب دهد... در حین خواندن، گفت‌وگو با نویسنده شکل می‌گیرد. طبیعتا کتاب مناسب کسی است که اولا حدی از آگاهی را راجع به موضوع صهیونیزم (به نثر کورش صیونیزم) داشته باشد و در ثانی علاقه‌مند به خواندن متنی چالشی باشد. کتاب پس از مطالعه در ذهن باز می‌شود و گل می‌کند. وحشی است و رام نیست. بیش از آن که پاسخ دهد، سوال ایجاد می‌کند.
از کتاب انتظاراتِ گفت‌مانِ رایج را نداشته باشید، نکته‌ی تکراری و خصوصا شعاری ندارد. کتاب به شکل عقلانی به هولوکاست نگاه می‌کند، و می‌داند حمله‌های ابلهانه، چه‌گونه موتور محرکی است برای جریان رسانه‌ای صیونیزم. از مجمتع صنعتی نظامی آیزنهاور به شکلی بدیع به گل‌خانه‌ی اسراییل می‌رسد و تا وقایع روز پیش می‌آید... کتاب خون عاریایی ندارد!!
آن‌چه مرا جذب کرد و اتفاقا به شکلی واگرا پس از مطالعه درگیر آن شدم، موضوع آغاز سلطه‌ است؛ این که مثل تاجری زیرک تخم‌مرغ‌ها را در سبدهای مختلف جابه‌جا می‌کنند و به خلاف تصورات ساده‌ی تک معادله تک مجهول، نه بریتانیا، نه فرانسه و نه حتا امریکا تنها ملجا و پناه‌گاه اشغال‌گران نیستند و تاجر زیرک مدام صورت معامله و برچسب قیمت را با جداول سود و زیان لحظه‌ای تغییر می‌دهد... کورش از واقعه‌ی دیریاسین سوی دیگری از قصه را به من نشان داد که در آن ساکنان بومی عر‌ب‌زبان هیچ‌گاه تصوری از مانده‌گاری این گروه‌های وحشت‌زا و بی‌ریشه (چند مشت تروریست به تعبیر کتاب) نداشتند... و من در دل، به موضوع داعش فکر می‌کردم و شباهت‌های شگفت‌ش به صیونیزم که اگر ریشه دوانده بود چه‌گونه با یک کارت «به رسمیت شناخته شدن» زیر میز منطقه می‌زد...
      
23

76

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.