یادداشت صاد
1403/10/17
یک جمعی نشسته بودیم غر میزدم که داستان قرص و محکم ایرانی که از زندگی بیاندازتم سراغندارم. نه که نباشد. ولی هرچی خوانده بودم آنطور که باید من را نگرفته بود. از انصاف نگذریم کم هم خواندهم. گلشیری را با همین آینههای دردار شروع کردم و به قدری سر ذوقم آورد که هرجا دم دستم بوده نوشتهم که این نویسندهی من است از دغدغهی من سخن گفته و رویاهای جمعی/سیاسی من را خواب دیده. اگر به همین کتاب بسنده کرده بودم میگفتم که زبان خودش را دارد، جملههارا کوتاه نگه میدارد و از قصه گفتن کیف میکند. ولی حالا مایل ترم که بگویم فارغ از چیزی که هر نویسنده در اثر جا میگذارد، گلشیری در انتخاب و پرداخت زبان در تناسب با محتوا هم کاربلد است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.