یادداشت محبوبه طاهری
1400/10/30
اولین و مهمترین پرسشی که در هنگام خواندن کتاب به ذهن میآید این است که غرب چیست و چرا چنین قدرتی را صاحب شده که ما نتوانستیم به آن دست یابیم و در عوض به آزمایشگاه قدرتشان تبدیل شدیم؟ آیا غرب آن غول قدرتمند است که از زمان انوشیروان تاکنون توانسته خود را بر ما مسلط سازد و هر کاری که دلش خواست بکند؟ در پاسخ به این پرسشها باید توجه به یک مدل تحلیل تاریخی داشته باشیم. دو نیروی حقایق و اسناد تاریخی. مهم این است که روش تحلیل وقتی که ما از تاریخ به عنوان میراث گذشته یاد میکنیم و وقتی که میخواهیم از ظرفیت تجربیاش برای اثرگذاری بر آینده استفاده کنیم تفاوت قائل شویم. یکی از علتهای مهمی که فرد را وا می دارد تا در قلمرو شناخت گذشته یک جامعه قدم بردارد و نظرات خود را اعلام کند این است که در ذهن او این آرا به صورت مطلق خود را درست نشان میدهند و او هرگاه که در رویدادی تاریخی متضاد با این آرا قرار گیرد آن را حذف میکند. و یا تنها به آن رویدادهایی توجه میکند که نظر او را تایید میکنند و در آخر گرفتار اشتباه میشود. همچنین در مرحله بعد که نگاه به آینده است شکست میخورد. زیرا بسیاری از رویدادهای تاریخی را حذف کرده. مهمتر از اینها روش تحلیل رویدادهای تاریخی است. قدرت مهم در درون هر تاریخ قابل ردیابی است. قدرتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی (روشهای فرهنگ زیستی یا ارتباطات انسانی). جریانات تحول تاریخی نشان داده است که هر یک از این سه قدرت دارای ۳ ساختار ارتباطیاند. در سیاست، صنعت ارتباطات تحکمی و یکسویه است، رابطه میان فرمانده و فرمانبر. در اقتصاد رابطه دو سویه و بر اساس منطقهای مشترک است. در فرهنگ با دو گونه رابطه روبرو میشویم: عادات اجتماعی یا همان سنتها و قدرت زایندگی اندیشه و علم. در هر مقطع تاریخی تحول هنگامی پدید میآید که تاثیرات متقابل این قدرتها تغییر میکند. برای نمونه با تاثیر قدرت اقتصادی بر سیاست بود که قدرت جدیدی در انقلاب صنعتی پدید آمد که ماهیت اقتصادی سیاسی داشت. در ساختار تاریخ قدرت، تولید است که تاثیر بسزایی دارد و مهمترین رکن آن تکنولوژی میباشد. بر این اساس میتوان چهار تمدن را در طول تکامل تاریخ و آینده بشری دنبال کرد: تمدنهای آب و خاک و آتش و باد. تمدنهای آب خصوصاً در خاورمیانه شکل گرفتند. آبتمدنها در بستر خود انقلاب کشاورزی را پدید آوردند. تمدنهای خاک در اروپا شکل گرفتند و انقلاب صنعتی از جمله دستاورد آنها است. تمدنهای آتش که در آینده خواهند آمد به موضوع مهم انرژیهای ماشینی، فیزیکی و حیات انسانی خواهند پرداخت و معضل انرژی را در رابطه با انسان و محیط زیست رفع خواهند کرد و سرانجام تمدنهای باد که تمدن سرعت و ارتباطات خلاقند. تاریخ چیزی نیست جز رویدادهای حاصل از جدال و وحدت قدرتها. در نتیجه سیر تحول تاریخی در ایجاد قدرتهای نوین و نحوه تاثیرگذاری آنها در جامعه از مهمترین رویدادهاست. تحلیل تاریخی ما را با دو موضوع مهم آشنا میسازد: اول اینکه چگونه این قدرتها شکل گرفتند و دوم اینکه نوع قدرت و جنسیت مبارزه این قدرتها و اثر آن بر توسعه و توقف یا عقبگرد در روابط اجتماعی چگونه بوده است. در چنین شرایطی میتوان روابط ایران با جوامع غربی را متوجه شد و تمایز میان قدرتهای آنها را در طول تاریخ درک کرد. تاریخ جای اشک ریختن برای گذشتگان نیست بلکه گنج پیروزی در آینده را در خود نهفته دارند. نادانی ما نسبت به تاریخ به تکرار آن میانجامد و ناتوانی ما در یافتن درست آن با حسرت پایان میپذیرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.