یادداشت پردیس
1400/9/27
محمود دولتآبادی، آن واپسین نویسنده از نسل طلایی داستاننویسی مدرن ایران، بنشسته و بنوشته از هر آنچه که از صاحبان این نامها به خاطر داشته و هر آن نظری که میخواسته دربارهشان اظهار کند. روایتها شاید بهترین توصیف را با کلمهای از مقدمهی خود نویسنده بر قامت خود ببینند: «بشولیده». دولتآبادی داستاننویس است، زندگینامهنویس و خاطرهپرداز و پژوهشگر زندگانیها نیست که انسجام خاصی برای این قماش از نوشتههای خود قائل بوده باشد، پس قلم را بر کاغذ آزاد و رها گذارده و این نیز خود تحفهای است برای خوانندهی قلمیهای او در طی سالیان، که ببیند حالا دولتآبادیِ غیرداستاننویس [بهراستی که چه ترکیب نازیباییست] چگونه خواهد نوشت؛ نثرش تا کجا انعطاف و توانستن در خود دارد؟ این نثر، در *یاد بعضی نفرات* چگونه خود را مینمایاند؟ ـــــــــ دولتآبادی در دورهای کار خود را آغازیده و بالیده که ایران در آستانهی آن توسعهی ناگهانی نامتوازن و مرکزگرا قرار داشته، و بخشی از سیاستهای دربار شامل توجه خاص به هنرهای زیبا میشده است، در دورهای که حرکتها و گروههای خلاقی در تئاتر به منثهی ظهور میرسند و بعد هم موج نوی سینما آغاز میشود، از سویی روشنفکری ایران در اوج است و مجلات طلیعهگاه شاعران و نویسندگان جوانی بود که بخش مهمی از ایشان سلسلهجنبان نحلههایی شدند که تأثیرشان گاه تا چند دهه بعد هویدا شد. در این میان، دولتآبادی با تئاتر آغاز کرد و از گردش خوش روزگار در یکی از مهمترین فیلمهای موج نوی سینمای ایران، گاو (1348) اثر داریوش مهرجویی، در نقشی مکمل درخشید و بعد آرام و آرام و با پیگیری نفسگیری طی سالها، داستان رئالیستی ایران را بدانجایی رسانید و خود با آن رفت که شد یک قلهی مهم در داستاننویسی ایران، و البته از نثرنویسان خوب زبان فارسی. حال، خراسانیمردی اینچنین، با کولهباری از تجربه از نشست و برخاستهای بسیار و غنی خود با نسلی تکرارنشدنی و غور و تعمق در بازماندههایی و آثاری، راوی تکههایی از این زندگیهاست. پس این نوشتهها هم حامل گوشههایی از زندگی اوست و همزیستیهای گاه لحظهای و گاه عمری با کسانی که سخنشان در کتاب رفته است، و هم آیینهای است _پیدا و ناپیدا_ بازتابندهی دیدگاه دولتآبادی دربارهی نامآوران همپیشه و همبیشهاش: با محمدعلی جمالزاده که با نامههایش به کتاب احضار شده است، آغاز میکند و میرود تا آلاحمد و دانشور و اخوان و شاملو و سپانلو و مجابی و درویشیان و شهیدثالث و بیضایی و نوشین و رادی و گلشیری و آدمیت و هانتکه و میلر و جویس و چند تن هشیار و ناهشیارِ دیگر. ــــــــــــــــــــــــــــــ *از سرودهای از نیما یوشیج: یاد بعضی نفرات/ روشنم میدارد...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.