یادداشت م گ
1403/12/7
داستان یک پسر به نام الیاس که پدرش را از دست داده و داییش سرپرستی او را قبول کرده به او امر و نهی میکند و او را با خود به مقنی گری یبرد دایی پرحرف بد زبان و دنبال ایرادگیری از الیاس است الیاس برای نشان دادن خودش به صدیقه ختر داییش تصمیم میگیرد برای کار مقنی در جبهه راهی جبهه جنوب شود کار آنها ساخت یک تونل یا کانال برای عملیات پیش روست الیاس یتواند در این راه خودش را به خودش و اطرافیانش اثبات کند الیاس وقتی از جانب صدیقه خیالش راحت میشود به جبهه برمیگردد و در عملیات شرکت میکند. کتاب بسیار زیبا خواندنی و به یاد ماندنی است نویسنده ا کلماتی ساده و صمیمی داستان را پیش میبرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.