یادداشت
1400/12/1
برف و سمفونی ابری، مجموعهای از هفت داستان در فضای هراس و وهم است. تجربه زیسته پیمان اسماعیلی در کارگاههای مهندسی دور از شهر، و علاقهاش به کوهنوردی، دستمایههای خوبی را برای خلق فضاهایی متفاوت از جهان رایج داستانهای دهه هشتاد به او داده و به خوبی هم از این دستمایهها بهره برده است. نقطه قوت کتاب فضاسازی عمدتا خوب و تاثیرگذار است و غافلگیریهای دلچسب در برخی داستانها، و معماهای حل نشده داستانها که جعبه سیاه هراس آدمها را به بازی میگیرد. اختصاص فضای چند داستان به طبیعت کوهستانی و برفگیر نقاط مختلف ایران از جهت غنیتر کردن و افزایش تنوع جهان داستانی ادبیات معاصر به راستی ارزشمند است. دو تا از داستانها در فضایی کاملا خیالی نوشته شدهاند که قدرت نویسنده را در خلق این فضاها نیز نشان میدهد. در بسیاری از داستانهایی که به فضاسازی تکیه دارند، نویسنده دلبسته توصیفات و فضای داستانش میشود و با تاکید و تکرار و اطناب خواننده را دچار عادیسازی فضا و حتی ملال میکند اما یک نقطه قوت دیگر این کتاب هم همین است که طول داستانها به راستی به اندازه (و کوتاه) است. داستانها با شیوههای روایی متفاوت و متنوعی ارائه شدهاند که البته باب میل مسابقات و جوایز داستانی ایران بوده و هست و اغلب ویژگی مثبتی شمرده میشود و اغلب نویسندگان هم برای نمایش توانمندیهایشان در این زمینه در کتابهای اولشان همه تلاششان را در این راستا میکنند. ارائه داستان از طریق گزارشها و پیوستهای پلیس از یک حادثه کوهنوردی، دیالوگی که ما تنها یک طرفش را میشنویم، روایت اول شخص یک سفر دو نفره طولانی، یادداشتهای روزانه آدمی در یک موقعیت غریب آخرالزمانی و... واقعیت این است که این تنوع جز نمایش همین توانمندی به نظرم ضرورت چندانی نداشت. یعنی این طور نبود که در هر کدام از داستانها، دقیقا همین شیوه روایتی که انتخاب شده بهترین باشد. مثلا به گمانم شیوه روایی سوم شخص، دوربینی و گفتگو میتوانست سهم بیشتری در کتاب داشته باشد و اثرگذارتر هم باشد. با این همه داستانها خوشساخت و خوشخوان و اثرگذارند و به ویژه برای علاقمندان به داستان هراس و وهم، با همراهی طبیعت وحشی، میتوانند ساعات خوانش دلچسب و فضاهایی به یادماندنی را رقم بزنند.
1
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.