یادداشت
1400/9/18
شما هرچقدر هم کتابخون و عشق کتاب. هرچقدر هم علاقمند به ادبیات روس. ولی وقتی مدام بشنوی که یه کتاب یک عالمه شخصیت داره و چهار جلده و همهاش تو میدون جنگ میگذره احتمالاً خیلی تمایلی به خوندن این کتاب پیدا نمیکنید. مگر اینکه یه دوست کتابخون داشته باشید که این کتاب رو خونده باشه و در حال خوندن مدام از کتاب تعریف کنه. و اینجوری وسوسه میاد سراغ آدم. نمیدونم بر اساس کدوم تعریف خیال میکردم که همه اتفاقات کتاب #جنگ_و_صلح فقط درباره جنگه. فقط حدود نیمی از کتاب مربوط میشه به جنگ. همون هم نه فقط میدان جنگ. جلسات فرماندهان. اردوهای نظامی و... نیم دیگر کتاب درباره آدمهاییه که زندگیشون با این جنگ دگرگون میشه. چند خانواده از خانواده اشراف که عشق، نفرت، مرگ، تولد، ازدواج و جدایی و پیوند اونها با هم رو روایت کرده. خانوادههایی که پسران همهشون عازم میدان جنگ میشن و... تعداد شخصیتها زیاده به علاوه اینکه هرکدوم رو به چند اسم صدا میزنن. اما خیلی زود مخاطب با همهشون ارتباط میگیره. زبان اثر فاخره ولی واقعاً سختخوان نیست. صحنهپردازیها معرکه است. لازم نیست بیش از این درباره این اثر فاخر صحبت کنم. چون دربارهاش حرف زیاد زده شده. بعضیها که خیلی اهل خوندن آثار کلاسیک نیستند به این کتاب ایرادهایی وارد میکنن ولی اون ایرادها در واقع ویژگی کتابهای کلاسیک مخصوصاً کتابهای روسه. مثل دخالتهای راوی توی متن و تحمیل نظر خودش و نتیجهگیری. کتابی که من خوندم رو #نشر_نیلوفر منتشر کرده. ترجمهاش خوبه ولی ویرایشش خیلی بده. پیشنهاد میکنم که مقدمه کتاب رو بعد از پایان کتاب بخونید. متنهای پشت جلد رو هم همینطور. به طرز مسخرهای کتاب رو اسپویل کردن توی مقدمه و پشت جلد. مخاطب به احتمال زیاد با کلیات کتاب آشناست. ولی لزوماً نمیدونه کی میمیره و کی با کی،ازدواج میکنه. متن پشت جلد و مقدمه نصف لذت کتاب رو برای من از بین برد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.