یادداشت نسترن امیری

         قصه «ربکا» از زبان دختر جوانی روایت می شود که ندیمه و خدمتکار زن ثروتمندی به نام« وان هارپر» است.
در یکی از سفرها دختر جوان با مردی به  نام «دووینتتر ماکسیم» آشنا می‌شود و با او ازدواج می کند.
آنها برای زندگی به عمارت زیبا و اسرار آمیزی در لندن به نام «مندرلی» می آیند که آقای ماکسیم قبلاً با همسر فوت شده خودش ربکا در آنجا زندگی می کرده است.
«خانم دنورس» خدمتکار ارشد خانه که قبلاً خدمتکار مخصوص ربکا بوده است رفتار دوستانه ای با دختر جوان ندارد...
با آمدن دختر جوان مندرلی راز هایی از زندگی ربکا فاش می شود...
اسم دختر جوان که روای قصه هم هست هیچوقت معلوم نمیشه
 با اینکه کلاسیک عاشقانه درجه یکی بود اما قصه کمی ترسناک و اسرار آمیز بود و دویست صفحه آخرش به نظرم فوق العاده بود.
نکته ی جالب قصه این بود که ربکا ی فوت شده از شخصیت های زنده بیشتر در قصه حضور داشت.
از پشت جلد کتاب
رمان ربکا در سال ۱۹۳۸ به چاپ رسید و به سرعت به یکی از ماندگارترین آثار جهان ادبیات تبدیل شد. اورسن ولز آن را در قالب نمایشنامهای رادیویی اجرا کرد و آلفرد هیچکاک بر اساس آن فیلمی سینمایی ساخت
دافنة دوموریه خالق این رمان در شصت و دو سالگی بانوی ادبیات انگلستان لقب گرفت پدر دوموریه مدیر هنری و پدر بزرگ مادری اش کاریکاتوریستی معروف بود.


      
6

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.