یادداشت زهرا عباد

        باستر خرگوشی است عاشق خواندن کتاب. دوستانش میخواهند فقط بازی کنند. اما هوا بارانی است و مجبورند توی خانه بمانند. باستر به هر کدام کتابی معرفی می کند. انها غرق خواندن کتابشان می شوند و تا تمام نمی شود، نمی روند بازی. بعد که بیرون می روند تا بازی کنند، کلی بازی جدید می کنند، بازی هایی که هرکدام از کتابی که خوانده اند الهام گرفته اند.

اول کتاب که همه به باستر می گویند تو فقط کتاب میخوانی، یاد تکه انداختن‌های دیگران به خودم افتادم. از بچه و بزرگ، غریبه و آشنا. کی بشود این دیگران هم بفهمند کتاب خواندن چقدر شیرین است.
      

13

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.